ایرج مصداقی  
تماس
زندگینامه
از سایت‌های دیگر
مقاله
گفت‌وگو
صفحه‌ی نخست


از به کارگیری شیوه‌های غیراخلاقی بپرهیزیم حتی در رابطه با دشمنانمان

ایرج مصداقی

همنشین بهار نظر خود در مورد نوشته‌ی مهدی اصلانی و من (هان ای شرم! سرخی‌ات پيدا نيست) را در سایت‌های «اخبار روز» و «روشنگری» انتشار داده‌ است. از آن‌جایی که سایت روشنگری و گردانندگان آن را بدور از منش و اخلاق انسانی می‌دانم از پاسخ دادن به ایشان در آن سایت خودداری کرده و به جایش به منظور تنویر افکار عمومی توضیحات لازم را با نوشتن این مطلب در سایت پژواک ایران می‌دهم. 

این انتقاد بر من وارد است که از پیش به مهدی اصلانی تذکر نداده بودم که نوشته‌ی مشترک‌مان را به سایت «روشنگری» که من کوچکترین ارزشی برای آن و گردانندگانش قائل نیستم ندهد.

همنشین بهار قبل از انتشار مطلب‌اش روی سایت‌های اینترنتی با من گفتگوی مبسوط تلفنی داشت و توضیحات مکفی من را در موارد مختلف شنیده بود که متأسفانه اشاره‌ای به آن در نوشته‌اش نکرده است. 

 

به چند دلیل نوشته‌ی همنشین بهار تحت عنوان «اشاره زیبای شکسپیر در نمایشنامه هملت» را علیرغم شکل و ظاهر دوستانه، از سر صداقت و راستی نمی‌‌بینم.

 

همنشین بهار در مطلب خود روی موارد زیر تکیه کرده است.

 

۱-  در رابطه با فردی که با مصباح یزدی دیدار داشته، نوشته‌اید:

« زمانی که با ایشان دست می‌داد کمی! فقط کمی به این فکر نکرد که همین دستان، فرمان قتل دو جامعه شناسِ با شرافت، ... را صادر کرد؟»


این دیدار پیش از وقوع قتلهای زنجیره‌ای بوده و مدعی حق دارد بگوید من از کجا می‌دانستم سالها بعد چنین و چنان می‌شود؟ »

 

همنشین بهار علیرغم این که به خوبی واقف است در لحظه‌ی دیدار و دیده بوسی احمد صدری و مصباح یزدی دستان او و همراهانش به خون صدها جامعه‌شناس، متخصص علوم اجتماعی، روانشناس، استاد تاریخ و جغرافیا، دکتر اقتصاد و اقتصاد سیاسی، کارشناس حقوق سیاسی و حقوق بین‌الملل، فیزیکدان، شیمی‌دان، پزشک، مهندس  و... آلوده است روی نام دو نفری که مقاله‌ به آن‌ها اشاره کرده معرکه گرفته و حق را پوشانده است. این کاری است زشت و غیراصولی.

 

او همچنین به گونه‌ای برخورد کرده است که گویا اطلاعی از نوشته‌ی احمد صدری نداشته است، و بصورت کسی که پیش‌بینی می‌کند حق را به مدعی داده که بگوید: « من از کجا می‌دانستم سالها بعد چنین و چنان می‌شود؟ »

این در حالی است که ۴ روز پس از انتشار مقاله‌ی یاد شده ایشان سکوت کرده و بلافاصله بعد از خواندن پاسخ احمد صدری و پس از شنیدن توضیحات مکفی من دست به قلم شدند.

همنشین بهار به خوبی می‌داند نیازی نبود که مدعی دست به پیش‌گویی بزند و ‌آینده‌ی مصباح یزدی و یا امثال او را پیش‌بینی کند بلکه مصباح یزدی تا همان موقع نیز دست در خون و جنایت داشت و نیاز به طالع بینی نداشت.

 

پاسخ لازم در رابطه با آلوده نبودن دستان مصباح یزدی و کسانی که احمد صدری به دیده بوسی با آن‌ها پرداخته بود به خون متفکرین ایرانی قبل از وقوع قتل‌های زنجیره‌ای را در مقاله‌ای که به همراه مهدی اصلانی در دست تهیه داریم خواهیم داد تا نگرانی ایشان و کسانی که این‌گونه می‌اندیشند رفع شود. 

 

همنشین بهار پیش از این متأسفانه با به کارگیری شیوه‌ای غیرمنطقی و  نادرست در مقاله «مُشک آن است که خود ببوید، نه آن‌که «هابرماس» بگوید» به مقابله با آرامش دوستدار نیز رفته بود. در آن‌جا وی تلاش کرده بود با استفاده از عکس «احسان‌الله خان دوستدار» و گریز زدن به صحرای کربلا و «میرزا کوچک‌خان جنگلی» و «خالو قربان» گوشه‌ای به آرامش دوستدار زده و به گونه‌ای پای او را به این پرونده که هیچ ربطی به او ندارد باز کند.  

 

۲- همنشین بهار به عبارت «خاک پشته‌های اسلامی» در جمله زیر انتقاد کرده و پاراگرافی را نیز به آن اختصاص داده است: 

«ما در دورانِ حبسِ خود شاهد دو کشتار جمعی شنیع در زندان‌های اسلامی بوده‌ایم. استخوانِ هزاران جانِ جوان در خاک‌پشته‌های اسلامی شیار شد»

 

همنشین بهار حق دارد نسبت به جمله‌ی «استخوانِ هزاران جانِ جوان در خاک‌پشته‌های اسلامی شیار شد» حساسیت نشان دهد چرا که خود را مدافع نوعی از اسلام می‌داند. هرچند این عبارت نوشته‌ی من نیست، اما از آن جایی که خود را مدافع هیچ نوعی از اسلام نمی‌دانم حساسیتی هم نسبت به کاربرد آن از سوی دیگران ندارم. از این گذشته تردیدی هم ندارم که رفقایم را به نام «اسلام» و به اتهام محاربه با خدا و رسول خدا ذبح کردند.

 

۳- هم‌نشین بهار روی به کارگیری عبارت «هان ای شرم! سرخی‌ات پیدا نیست» هم به لحاظ شکل و هم محتوا ایراد داشته و نوشته است:


«شما اشاره زیبای شکسپیر در نمایشنامه هملت را که گفت: هان ای شرم! سرخی‌ات پیدا نیست "...oh shame! Where is thy blush?"

در جای نادرستی بکار برده‌اید و ما که خود ظلم فراوان دیده‌ایم و قضاوتهای ناروا تحمل کرده‌ایم نباید ارزیابی شتابزده داشته باشیم.»

 

همنشین بهار حق دارد از نظرات احمد و محمود صدری و دباشی دفاع کند و آرامش دوستدار را به تیغ انتقاد بگیرد اما بایستی از پیچ‌‌و تاب دادن به قلم پرهیز کرده و به روشنی موضع خود را توضیح دهد. همنشین بهار در مقاله‌ی «مُشک آن است که خود ببوید، نه آن‌که «هابرماس» بگوید» و در « اشاره زیبای شکسپیر در نمایشنامه هملت» کلمه‌‌ای در مذمت نامه‌‌ی شرم‌آور سه نفره و یک نفره ننوشته اما از  هر دستاویزی برای حمله به آرامش دوستدار در هر دو مطلب یاد شده و کامنت‌های متعدد در زیر مقاله‌های مرتبط و انتقاد از مهدی اصلانی و من پس از انتشار پاسخ احمد صدری با وجود وقوف کامل حداقل بر دیدگاه‌های من استفاده کرده است. 

 

پس از انتشار پاسخ احمد صدری بیش از پیش معتقدم که «هان ای شرم، سرخی‌ات پیدا نیست» گویاترین عنوانی است که می‌توانست منظور مهدی اصلانی و من را برساند. برخلاف نظر همنشین بهار، در مقاله‌‌ای که در دست تهیه داریم روشن خواهیم کرد نه تنها «قضاوت ناروایی» نکرده‌ایم بلکه «ارزیابی شتابزده‌ای» هم نداشته‌ایم.

 

عنوان نوشته، سلیقه‌ی مهدی اصلانی است. وی تأکید کرده است که آن را با الهام از شعر «عشق! رنگ آبیِ چهره‌ات پیدا نیست» شاملو انتخاب کرده است. قطعاً اگر می‌دانست شکسپیر چنین عبارتی دارد به او اشاره می‌کرد. بعید می‌دانم در نظر کسی مقام شاملو بالاتر از شکسپیر باشد.

 

۴- استفاده از حافظ به منظور متهم کردن مهدی اصلانی و من به «کید» ورزی و «دروغ»‌گویی آن‌هم در دفاع از دغلکارانی که «دنبه را با گرگ می‌خورند و گریه را با چوپان می‌کنند» کاری است زشت و ناپسند که فضلیتی برای گوینده به همراه ندارد. 

همنشین بهار در همان نوشته‌ای که به من و مهدی اصلانی پند می‌دهد «قضاوت ناروا» و «ارزیابی شتابزده‌ای» در رابطه با پا‌اندازان نظام در خارج از کشور نداشته باشیم به سادگی دو نفر از زندانیان سیاسی را که لااقل یکی از آن‌ها را بخوبی می‌شناسد به اتهامات ناروا متهم می‌کند!

 

۵- تکرار دوباره‌ی مواردی که هم‌نشین بهار در ارتباط با دیدگاه‌ها و یا وظایف آقای دوستدار در پاسخ به نامه‌ی ایشان قبلا به طرق گوناگون آورده بود در مطلبی که رو به من و مهدی اصلانی نوشته دردی را دوا نمی‌کند. پاسخ خواستن از من در ارتباط با دیدگاه‌های آقای دوستدار توجیهی ندارد. من از حق آزادی بیان و اندیشه‌ی ایشان دفاع کردم که مورد هجوم «اسلام‌پناهان» قرار گرفته بود.

من نه سخنگوی آقای دوستدار هستم و نه هدف مقاله‌‌ی مشترکم تأیید و یا تشریح و یا انتقاد از دیدگاه‌های آقای دوستدار بود و نه چنین کاری را وقتی هدفم پرداختن به موضوع دیگری است درست و منطقی می‌دانم. نکته‌ی قابل تأمل آن‌که هم‌نشین بهار ظاهراً‌ به آقای آرامش دوستدار انتقاد دارد که چرا در ارتباط با کشتار دهه‌ی ۶۰ موضع‌گیری نکرده‌اند! اما همان موقع به دفاع از کسانی می‌پردازد که هم در دهه‌ی ۶۰ و هم در دهه‌ی ۷۰ و هم در دهه‌ی ۸۰ کنار جنایتکاران ایستاده بودند.

 

۶- در ضمن بایستی تأکید کنم من تنها به نام خودم می‌نویسم و نمایندگی هیچ‌کسی و از جمله زندانیان سیاسی را به عهده ندارم. من هیچ جمعی را نمایندگی نمی‌کنم. اگر کسی صدای من را صدای خودش دید، ربطی به من ندارد.

 

 

ایرج مصداقی

 

۱۱ آبان ۱۳۸۹

 

www.Irajmesdaghi.com

 

irajmesdaghi@yahoo.com

 

۱- نوشته‌ی همنشین بهار را می‌توانید در زیر مقاله‌ی مهدی اصلانی و من در سایت «روشنگری» به آدرس زیر ملاحظه کنید:

 

http://www.roshangari.net/as/ds.cgi?art=20101029165619.html

 

منبع: ایرج مصداقی

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

facebook Yahoo Google Twitter Delicious دنباله بالاترین

   

نسخه‌ی چاپی  


irajmesdaghi@gmail.com    | | IRAJ MESDAGHI 2007  ©