اخبار انتشار یافته در مورد مجید پور سیف یکی داستانی است پر آب چشم. متأسفانه ما ایرانیها کم و بیش از این معضل رنج میبریم که هنگام نقل اخبار، منبع و مأخذ اولیه را ذکر نمیکنیم و گاه این موضوع مشکلات زیادی را دامن میزند. چرا که یک خبر غلط با یک منبع مشخص به صورت متواتر انتشار پیدا میکند بدون این که افراد متوجه شوند منبع اولیه خبر مشترک است.
سرمنشاء اخبار نادرست راجع به مجید پورسیف سایت های پیک نت و راه توده هستند که هر دو توسط علی خدایی اداره میشوند.
این سایتها با انتشار عکس فوق، نفر سمت چپ کیانوری را مجید پورسیف معرفی کردند که از قضا درست است. این سایتها سپس به داستانسرایی در این مورد پرداخته و وی را یکی از بازجویان تودهایها معرفی کردند که نادرست است.
مجید پورسیف بازجو نبود بلکه یکی از مسئولان زندان اوین در دهه ۶۰ بود. حضور او در عکس نیز از همین موضع است. اگر مشکل در این حد بود وقت خود را صرف نمیکردم که این مطلب را بنویسم.
از آنجایی که خود شخصاً مجید پورسیف را نمیشناختم مجبور شدم ساعتها وقت خود را به پیدا کردن سوابق او اختصاص دهم تا جلوی ضرر بیشتر را بگیرم چرا که موضوع تا همینجا هم شاخ و برگهای زیادی یافته است.
راه توده و پیک نت بعد از انتشار عکس کیانوری و مجید پورسیف لقب «سید» به مجید پورسیف داده و وی را سید مجید پورسیف منشی «قاضی» حداد رئیس شعبهی ۲۶ دادگاه انقلاب معرفی کردند!
از اینجا به بعد افرادی که شناخت لازم از قضایا را نداشتند در شهادتهایشان به این موضوع دامن زدند و شخصیتی غیرواقعی را منشی معروف قاضی حداد کردند. متأسفانه کار این جعل و خبرسازی آنقدر بالا گرفت که به نهادهای حقوق بشری بینالمللی هم کشیده شد.
اول توضیح دهم مجید پورسیف کیست:
مجید پورسیف را شخصاً نمیشناختم و برخوردی هم با او نداشتم اما میدانستم هرکه هست معاون و منشی حداد و شعبهی ۲۶ دادگاه انقلاب نیست. چون سید مجید ضیایی معاون قاضی حداد را میشناختم. او را بارها از زیر چشمبند و یا با چشمباز در حسینیه اوین در سال ۶۸-۶۹ هنگام اخذ مصاحبه از زندانیان دیده بودم.
مجید پورسیف یکی از پاسداران اوین است که ابتدا مدتی محافظ لاجوردی بود. البته ذکر این نکته لازم است که لاجوردی در سالهای اولیه دهه ۶۰ محافظان زیادی داشت و گاه هنگام خروج از اوین و یا شرکت در مجامع عمومی با دهها محافظ ظاهر میشد، اما تعدادی از محافظان همچون، جلیل بنده، مجتبی محراب بیگی، محمدرضا مهرآیین حلقهی نزدیک به او را تشکیل میدادند که همگی کشته شدند و بودند محافظان دیگری همچون مجید پورسیف، مجتبی حلوایی عسگر، سید عباس ابطحی و ... که در سالهای بعد ارتقای مقام یافتند.
مجید پورسیف به مسئولیت حفاظت بخش آسایشگاه و زندان اوین گمارده شد. مدتی نیز در حد یکی از معاونتهای زندان اوین بود. وی هیچگاه پست قضایی به ویژه بازجویی از زندانیان را نداشت و در این امور دخالتی نداشت.
او سپس در سازمان زندانها به خدمت پرداخت و یکی از مسئولان زندان قصر شد. پورسیف در دههی ۷۰ رئیس قسمت معتادان زندان قصر بود.
مجید پور سیف عاقبت مانند تعدادی از گردانندگان اوین در فوتبال کشور مسئولیت یافت و به عنوان رئیس کانون هواداران باشگاه استقلال معرفی شد.
مجید پورسیف پست جدید خود را با مسئولیتاش در زندان اوین و قصر اشتباهی گرفته و شرایط مضحکی را برای «بوقچی» شدن و هواداری از تیم استقلال اعلام کرد. روزنامه اعتماد ملی روز ۲۸ تیرماه ۱۳۸۸ در این مورد گزارش داد:
« سايت رسمي باشگاه استقلال، فرمي را براي عضويت ليدرها منتشر كرده كه در آن شرايط جالبي براي ليدر شدن قيد شده است. ...در اين فرم روي سابقه فعاليت حزبي و گروهي همراه با ذكر نوع فعاليت و مدت آن تاكيد شده و البته از آن جالبتر، بخشي هم براي مسابقه فعاليت فرهنگي و عضويت در بسيج در نظر گرفته شده است.
در نظر گرفتن اين شرايط براي ليدرهاي استقلال با اينكه چندان ربطي به مسابقه ورزشي و كاري كه قرار است روي سكوها انجام دهند، ندارد اما با توجه به حضور مجيد پورسيف به عنوان رئيس كانون هواداران استقلال چندان دور از ذهن نيست.
سال گذشته برخورد قاطعي با ليدرهاي استقلال شد كه كارگرداني آن برعهده پورسيف بود. آن روزها در حالي در حاشيه يكي از تمرينهاي استقلال، پليس امنيت تهران، ليدرها را بازداشت كرد كه آنها شعارهايي را در هواداري از قلعهنويي و عليه واعظآشتياني، مديرعامل باشگاه سرداده بودند.
بعد از اين بازداشتها بود كه پورسيف خبر داد در صورت افشاي مسائلي، گوش بعضيها از خجالت سرخ خواهد شد؛ مدتي بعد از آن هم همه ليدرهاي بازداشتشده از طرف فدراسيون بركنار شدند تا حالا استقلال چند هفته مانده به آغاز فصل بعدي با فرمي كه بيشتر عقيدتي است تا ورزشي، ليدرهايي را براي فرستادن روي سكوهاي تشويقي تيم دستوپا كند.
در بخشهايي از اين فرم سوالاتي مثل «سابقه فعاليت حزبي و گروهي با ذكر نوع فعاليت و مدت آن؟» و «سابقه فعاليت فرهنگي و عضويت در بسيج با ذكر محل و نوع فعاليت؟» وجود دارد.
البته در اين فرم سوالات عجيب و غريب ديگري هم هست. مثلا متقاضيان ليدر شدن بايد در خصوص اينكه تاكنون عمل جراحي داشتهاند يا نه، توضيح بدهند. «رنگ چشم» و «رنگ مو» و «قد» و «گروه خوني» هم جزو مواردي است كه در فرم ثبتنام براي هواداران وجود دارد. »
http://www.tabnak.com/nbody.php?id=7363
چنانچه ملاحظه میشود مجید پورسیف شأن و مقام قضایی ندارد و فعلاً به استخدام بوقچی برای تیم استقلال مشغول است و روزنامه اعتماد ملی هم با توجه به سابقهی او اعمال و رفتارش را «دور از ذهن» ندانسته است.
سید مجید ضیایی کیست؟
از اولین روزهای دههی ۶۰ وی بازجوی شعبههای مختلف اوین بود. بر اساس شنیدههایم اگر اشتباه نکنم او بچهی غرب تهران بود و گفته میشد در دوران پیش از انقلاب نه تنها مذهبی نبود بلکه سوابق روشنی هم نداشت.
سید مجید بازجو و شکنجهگری بود خشن، بیرحم، بد دهن و لومپن. در اواسط دههی ۶۰ وی دادیار ناظر زندان اوین شد. مسئولیت دادیاری اوین در این دوران با حداد بود که بعدها به قاضی حداد معروف شد. این دو در دوران سرکوبی اعتراضات زندانیان سیاسی در اوین و پیش از قتل عام گسترده ۶۷ نقش مهمی را به عهده داشتند.
حداد و سید مجید موضع دادیار ناظر زندان و به عنوان کسانی که از نزدیک با زندانیان برخورد داشتند و شناخت نسبی روی پروندهها و زندانیان داشتند در دادگاههایی که به منظور کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ برگزار شد شرکت داشتند.
سید مجید ضیایی پس از پایان کشتار ۶۷ به مدیریت ساختمان دادستانی اوین رسید. او در این دوران همچنان به بازجویی و شکنجه زندانیان میپرداخت و خود در حسینیه اوین برای اخذ مصاحبه اجباری از زندانیان حاضر میشد و جلسه را اداره میکرد. او هنگام اخذ مصاحبه نیز از توهین و فحش و ناسزا فروگزار نمیکرد.
سید مجید سفید روی ، دارای صورتی گرد، موهایی کم پشت و بور است. وی در دههی ۷۰ به معاونت قاضی حداد در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب رسید و در صدور احکام جنایتکارانه علیه زندانیان سیاسی نقش فعالی به عهده گرفت. متأسفانه عکسی از سید مجید ضیایی منشی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب در دست نیست.
ذکر این نکته لازم است که سید مجید ضیایی نقشی در بازجویی و شکنجه زندانیان تودهای نداشت. چرا که او بازجوی دادستانی انقلاب و مستقر در اوین بود و اعضای حزب توده توسط اطلاعات سپاه پاسداران دستگیر و در زندان کمیته مشترک (توحید) مورد بازجویی و شکنجه قرار گرفته بودند. اخبار منتشر شده از سوی راه توده و پیک نت در این رابطه نیز نادرست است.
حال توجه کنید به تأثیرات نشر اخبار غیرواقعی پیک نت و راه توده
انتشار اخبار جعلی سایت پیک نت و راه توده و نقل آن بدون ذکر منبع اولیه از سوی امیر جواهری در نشریه آرش و سایتهای متعدد اینترنتی منجر به این شد که شاهدان و قربانیان نقض حقوق بشر و کسانی که از قاضی حداد و منشیاش سید مجید ضیایی زخم خورده بودند به اشتباه وی را «سید مجید پورسیف» که وجود خارجی ندارد معرفی کنند و به این ترتیب سید مجید ضیایی ناشناس بماند.
کیانوش سنجری در نقل خاطراتش خطاب به قاضی حداد نوشت:
«اگر خاطر مباركتان باشد، سيد مجيد - مجيد پورسيف - رييس دفترتان در شعبه 26 دادگاه انقلاب جلو چشم وكيل و خانواده متهمان به صورت آن ها سيلي ميزد و ركيك ترين ناسزاها را بارشان مي كرد. يادتان رفته است؟ يادتان رفته است كه در سال 1380 به همراه سيد مجيد آمده بوديد به بازداشتگاه 59 سپاه و گروهي از زنداني هاي مرتبط با ائتلاف ملي مذهبي ها را ملاقات كرديد و من را هم، و آقاي سيد مجيد در حياط بازداشتگاه در حضور شما سيلي محكمي به صورتم زد و يادتان هست او چه ناسزايي بارم كرد؟يادتان هست در سال 1380 براي اينكه بيشتر تحقيرم كنيد دستور داديد در زيرزمين دادگاه موهاي سرم را از ته بتراشند؟يادتان هست كه در اتاق شعبه 26 دادگاه انقلاب آقاي سيد مجيد در حضور شما و در حضور مادر يكي از بازداشت شدگان تجمع سالگرد 18 تيرماه به نام بابك به دست آن جوان قاشقي داد تا برود توالت و مدفوعش را ببلعد تا شما راضي شويد و او را به زندان بازنگردانيد؟»
http://ks61.blogspot.com
و یا
«... در سال 1381 پس از دریافت حکم 5 سال زندان تعزیری و در حالی که به دستور سید مجید پورسیف، منشی قاضی حداد در شعبه 26 بی دادگاه انقلاب موهای سرم از ته تراشیده شده بود! به زندان اوین منتقل شدم »
http://ks61.blogspot.com/2007/07/blog-post.html
آنچه کیانوش سنجری در مورد سید مجید شهادت میدهد منطبق با خصوصیات سید مجید ضیایی و شیوهکارش است. اما اشتباه سنجری در تکرار جعلیات راه توده و پیک نت بدون آن که بخواهد اصالت شهادتش را خدشه دار میکند. و این به نفع جنایتکاران تمام میشود. چون اگر جنایتکاران بیان کنند که چنین فردی هیچگاه منشی قاضی حداد نبوده عملاً شهادت او زیر سؤال میرود.
کوروش صحتی در مصاحبه با مرکز اسناد حقوق بشر بر اساس شنیدههای نادرستش روی اسم سید مجید پورسیف تأکید میکند. در پاراگراف ۴۰ گزارش این مرکز آمده است:
«۴۰- ... با آن که من از صدای شخصی که زنگ زده بود میدانستم معاون قاضی حداد است. سید مجید پورسیف است. سید مجید تلفنی من را تهدید میکرد و میگفت «دستور میدهم تو را بازداشت کنند. » ...
پارگراف ۴۰ گزارش مرکز اسناد حقوق بشر صفحهی ۱۰ فارسی، مصاحبه با کورش صحتی ۵ آبان ۱۳۸۷
اردشیر زارع زاده نفر بعدی بود که این اخبار نادرست را اشاعه داد. وی در مقالهای که در سایت اینترنتی روزآنلاین انتشار یافت اخبار جعلی پیک نت و راه توده را باز تولید کرد:
«حدادکه به ظاهر آرام و مهربان به نظر مي رسد، توسط دستيار سابق خود مجيد پورسيف - که به اتهام اختلاس مالي به دادگاه خانواده منتقل شد ـ و همچنين توسط ماموران اطلاعاتي دستور ضرب و شتم و شکنجه بسياري از دانشجويان و فعالان سياسي را صادر کرده است.»
http://www.roozonline.com/persian/archive/news/news/article/2007/august/16//-063f85175c.html
به سادگی میتوان تحقیق کرد و متوجه شد که چنین فردی در دادگاه خانواده مصدر کار نیست چرا که مجید پورسیف اساساً پست قضایی ندارد.
امیرعباس فخرآور
«آخرين دستگيري شما كه در نتيجه آن هنوز در زندان هستيد چگونه با چه حكمي و توسط كدام ارگان بود؟
ـ 4 دستگيري قبلي من كه به انفرادي انجاميد توسط حكم شعبه 26 دادگاه انقلاب بود. قاضي دهنوي مشهور به "حداد" حكم را امضاء كرده بود.
…
26 اسفندماه قاضي پرونده اخير من سيد مجيد پورسيف با خانه ما تماس گرفت به خواهرم گفته بود كه براي برطرف كردن سه مورد شكلي بايد به دادگاه انقلاب مراجعه كنم. همان روز ساعت 3 بعد از ظهر با دادگاه انقلاب تماس گرفتم. از قاضي پورسيف پرسيدم دوباره چه بازي در جريان است... از طرف ديگر قاضي سيد مجيد سيف پور در تماس تلفني تهديد كرده بود كه اگر نروم پدرم را كه ضامن من بود دستگير خواهند كرد، من هم از ترس اينكه پدرم شب عيد دستگير نشود، تصميم به رفتن گرفتم. به محض ورود به دفتر مربوطه سيد مجيد برگ خروج مرا گرفت و گفت كه 8 سال زندان من تاييد شده است.
گفتم اين بازي ها براي چيست اگر پاي تلفن گفته بوديد دست كم با خانواده خداحافظي ميكردم. در مقابل او گفت برو بعد از 8 سال كه بيرون بيايي اين طرز صحبت كردن را فراموش ميكني! من پاسخ دادم كه به شدت بعيد ميدانم كه شما حتي يك سال ديگر پشت اين ميز بمانيد و يا حتي اين ميز برقرار باشد.
پدرم همراه من بود سرش را به ديوار چسبانده بود و اشك در چشمانش حلقه زده بود.
سيد مجيد سيف پور به عنوان جنايتكار شهره است. ميگويند وقتي مورد اعدام وجود دارد و خانواده اي كه قصاص طلب كرده حاضر به انجام نقش جلاد نيست او داوطلبانه اين نقش را به عهده ميگيرد. ا
آیا در قصر هم مورد شكنجه و فشار قرار گرفتيد؟
وقتي كه با سيد مجيد در آسانسور در حال انتقال به اينجا بودم او به طور وحشيانه اي به من حمله كرد.»
http://home.1asphost.com/iraneazad/data/fakhr.htm
هرچند شهادت و ادعاهای امیرعباس فخرآور در موارد زیادی واقعی نیست اما از آنجایی که وی در این شهادت یکی در میان روی سید مجید، سیدمجید سیف پور و سید مجید پور سیف تأکید کرده آن را نیز آوردم.
چنانچه ملاحظه میکنید مجید پورسیف که هیچگاه پست و مقام قضایی نداشته به مدد تلاشهای مخرب راه توده و پیک نت «سید» به نامش اضافه میشود و به جای سید مجید ضیایی به معاونت قاضی حداد میرسد و چند نفر شاهد هم که در شعبهی ۲۶ بازجویی و محاکمه شدهاند و مورد ظلم و تعدی سید مجید قرار گرفتهاند بدون توجه به ماهیت امر روی جعلیات پیک نت و راه توده صحه میگذارند. در این میان قاضی حداد و معاون جنایتکارش سید مجید ضیایی پوزخندی بر لبان کریهشان پدیدار میشود.
ایرج مصداقی ۱ مرداد ۱۳۸۸
Irajmesdaghi@yahoo.com
www.irajmesdaghi.com
پانویس:
البته این امکان وجود دارد که پورسیف مدتی در دادستانی انقلاب و یا دادگاه انقلاب و در معیت حداد هم کار کرده باشد اما مطمئنا وی «سید مجید » معروف نیست.