برخلاف تصور و سادهانگاری بسیاری در صحنهی ملی و بینالمللی که با پیچیدگیهای نظام جمهوری اسلامی و کارگزاران آن آشنا نیستند و یا به جای تحلیل بر اساس واقعیات بر اساس تمایلات خود به گمانه زنی میپردازند، نظام جمهوری اسلامی علیرغم تمامی تضادها و ناهمگونیهایی که دارد، مجموعهی به هم پیوسته ایدئولوژیکی است که برای تحقق منافع خود در یک مسیر مشخص حرکت میکند. این مجموعه برای دست یابی به اهداف خود از تمامی ابزارهای موجود و در دسترس استفاده میکند. هر یک از جناحهای مختلف رژیم علیرغم تضادهای گوناگونی که با هم دارند با توجه به منافع کل نظام وظایف خاصی را به عهده داشته و برای تحقق آن میکوشند. در این راه گردانندگان نظام جمهوری اسلامی در مقاطع مختلف و هنگامی که میخواهند اهمیت و کارکرد خود را به رخ رقیب بکشند به نقش خود اعتراف کرده و گوشههایی از آن را بیان میکنند.
سعید حجاریان در مصاحبه با خبرگزاری فارس به نقش جناح خود برای حفظ و بقای نظام اشاره کرده و میگوبد:
«احزاب اصلاحطلب ضربهگیر عرصه سیاست بودند، اگر احزاب اصلاحطلب نبودند، پس از سال ۷۶جنبش چریكی در ایران راه افتاده بود. اگر آقای ناطقنوری سر كار میآمد حتماً یك عدهای میرفتند توی فاز چریكی.»[1]
این ضربه گیری تنها در عرصهی داخلی کاربرد ندارد بلکه در زمینهی بینالمللی نیز این جناح به وظایف خود عمل کرده و به عنوان سپر دفاعی نظام جممهوری اسلامی به وقت ضرورت وارد عمل میشود.
تنها نگاهی اجمالی به سفر اخیر خاتمی به کشورهای فرانسه، اسکاتلند و انگلیس کافیست تا به نقش و کارکرد او برای نظام پی ببریم. یکی از اعضای هیات همراه خاتمی در مورد اهداف سفر وی گفت: «هدف خاتمی در این سفر پنجروزه رفع سوءتفاهمات میان تهران و غرب در مورد برنامه هستهای ایران است.»[2]
این سفر در بحبوحهی چالش غرب و جمهوری اسلامی بر سر بحران هستهای و تصویب قطعنامهی شورای امنیت، صورت میگیرد. خاتمی در این سفر تلاش نمود تا از حساسیتهای ایجاد شده در سطح بینالمللی پس از سخنرانیهای احمدینژاد و سیاست در پیش گرفته شده از سوی جمهوری اسلامی بکاهد. وی پس از سخنرانی در مؤسسه تحقیقاتی چتمهاوس در لندن در روز چهارشنبه ۱ نوامبر۸۵، در گفتوگویی اختصاصی با شبکه چهار رادیو «بی.بی.سی» شرکت کرد و به پرسشهای ادوارد استورتون، مجری این برنامه، پاسخ گفت. شرح این پرسش و پاسخها در بازتاب ۱۱ آبان ۱۳۸۵ آمده است.
از خاتمی سوال شد آیا از عملکرد و سخنان جانشین خود راضی است؟
خاتمی در پاسخ گفت: «ممکن است که لحنها، شیوهها تفاوت بکند، ولی فکر نمی کنم که یک تحول اساسی و بنیادی در سیاستهای جمهوری اسلامی و در جهت گیریهای جمهوری اسلامی ایجاد شده باشد و امیدوارم که اگر سوء تفاهمی هست رفع بشود.»
محسن آرمین مسئله تفاوت بین «لحن» و «شیوه» را توضیح داده و میگوید:
«مگر خاتمی در دفاع از لبنان و فلسطین ذرهای از اصول و مبانی انقلابی عقبنشینی کرد؟ ...[او] ضمن اینکه صلح خاورمیانه را به رسمیت نمیشناسد، دست از فلسطین و لبنان برنمیدارد زیرا زبان دنیا را بلد است». [3]
البته حق با خاتمی و آرمین است. خاتمی و احمدینژاد، دارای هدفی مشترکند ولی هر یک به شیوه خود به دنبال رسیدن به آن هستند. تفاوت این دو در «لحن» و «شیوه» است. البته نباید فراموش کرد که در مقاطع حساس حناحهای مختلف رژیم از همکاری و همیاری جناح مقابل برخوردارند و آنگاه که پای منافع کلان نظام در میان باشد از «حق» خود و جناحشان نیز میگذرند. چنانچه در رابطه با انتخابات مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم شاهد آن بودیم.
حسن روحانی دبیر سابق شورای امنیت ملی در دومین گردهمایى سراسرى مسئولین دفاتر سیاسى سازمان عقیدتى, سیاسى ارتش، از جمله گفت:
«زمان، زمان تخریب همدیگر نیست و هر كس بدنبال تفرقه در جامعه باشد حتماً انسان ناآگاهى است. امروز حتى یك نفر هم نباید از ما جدا شود. ما حتى اگر همه دوستان داخلى را جذب كنیم، باز هم باید در خارج كسانى را جذب كنیم و هر كشورى را كه بتوانیم با خود همراه كنیم. مسئولان كشور در مسائل مختلف مسئولیت دارند اما در بحث هستهاى فرماندهى امور دست مقام رهبرى است و سیاستهاى اصلى نیز از سوى مسئولان رده بالاى نظام تصویب میشود.»[4]
خاتمی در سفر اروپایی خود به منظور کاهش تأثیرات مخرب مواضع دولت جدید در رابطه با غرب به درستی تأکید میکند که با انتخاب احمدینژاد «تحول اساسی و بنیادی در سیاستهای جمهوری اسلامی و در جهت گیریهای جمهوری اسلامی ایجاد» نشده است.
در ارتباط با سیاست هستهای که مهمترین چالش رژیم در سالهای اخیر بوده تفاوت جناحهای رژیم را حجاریان به خوبی بیان میکند. او میگوید:
«ما نمیگوییم غنی سازی كاملاً متوقف شود ولی میتوان برای مدتی از غنی سازی دست برداریم تا آبها از آسیاب بیفتد. حل این مسئله راه دارد و به نظر من راه تیم قبلی قابل قبولتر است. دكتر روحانی مطلبی در نشریه راهبرد چاپ كرد كه همان موضع ماست.»[5]
در طول سالیان گذشته در ارتباط با سیاست هستهای اگر تغییراتی در موضع مسئولان رژیم دیده میشود و آنها از یک موضع تدافعی به یک موضع تهاجمی نزدیک شدهاند نه به خاطر تغییر مهره ها که بیشتر به خاطر تغییر شرایط به نفع رژیم در صحنهی بینالمللی است. آنها با توجه به زمینگیر شدن نیروهای آمریکایی در عراق و افغانستان و ناکامی پروژهی نابودی حزبالله در لبنان و افزایش بهای نفت و دست یافتن به منابع مالی جدید بنا به خصیصهی ذاتی خود به دنبال باجخواهی در سطح بینالمللی و افزایش سرکوب در داخل میباشند.
احمدینژاد در زمینهی هستهای سیاستی را دنبال میکند که پایههای آن در دولت میرحسین موسوی «خط امامی» گذاشته شد، رفسنجانی «پراگماتیست» آن را به پیش برد و خاتمی «اصلاحطلب»به آن شتابی فوقالعاده داد.
سعید لیلاز پس اعلام رسمی موفقیت رژیم در غنیسازی اورانیوم نوشت:
«اگر اين پروژه بزرگ ملى امروز به بهرهبردارى مىرسد و توفيق درو كردن محصول سياسى آن نصيب دولت جديد شده است، نقطه آغازين آن به ۱۸سال قبل و زمانى برمىگردد كه دولتهاى اين ۱۸سال بعضاً براى تامين نان مردم گرفتار مىشدند، اما اولويت ادامه اين طرح در نهايت مظلوميت و سكون را لحظهاى كنار نگذاشتند. اگر سهم دولت كنونى بريدن روبان اين طرح غرورآفرين است، اين نخستين بار سيدمحمد خاتمى بود كه در اسفند سال ۱۳۸۱ طرح غنىسازى سوخت هستهاى و دستاوردهاى آن را علنى كرد. به بار نشستن ميوههاى اين درخت در دولت نهم، ريشه در اعماق خاكى دارد كه در دولت ميرحسين موسوى به رياست جمهورى مقام معظم رهبرى كاشته شد و در بحرانىترين روزهاى تاريخ انقلاب، دولت اكبر هاشمىرفسنجانى لحظهاى از توجه به آن غفلت نورزيد.[6]
نبایستی فراموش کرد برنامه هستهای جمهوری اسلامی پس از سرکوب خونین جنبش دانشجویی در ۱۸ تیر ۷۷ و چالشهایی که نظام به لحاظ امنیتی با آن روبهرو بود در سال ۷۸ و در دوران خاتمی شتابی روزافزون به خود گرفت و بودجهی هنگفتی به آن اختصاص یافت. خاتمی همچنین در دوران ریاست جمهوریاش با منحرف کردن توجه جامعه جهانی از رژیم و کاهش حساسیتهای غرب، زمینهی لازم برای پیشرفت برنامه هستهای جمهوری اسلامی را به وجود آورد. .
حسن روحانی دبیر سابق شورای امنیت ملی و نماینده فعلی خامنهای در این شورا در مصاحبه با رادیو فردا میگوید:
«از سال ۷۸ تصمیم گرفته شد امکانات موجود ایران فعال تر شود. به این دلیل تلاش مضاعفی در کشور آغاز شد و یک سری اختیارات به سازمان انرژی اتمی داده شد که قبلا در اختیار این سازمان نبود. در پی این فعالیت ها بود که تابستان ۱۳۸۱سروصدایی در رسانه های غربی آغاز شد مبنی بر اینکه ایران مشغول ساخت بمب اتمی است.»
سعید لیلاز یکی از کارگزاران رفسنجانی و از مخالفان سیاست خارجی و اقتصادی دولت احمدینژاد به خبرگزاری مهر میگوید:
«تصور من این است كه خط قرمز ایران به هیچ وجه غنی سازی هسته ای نیست. یعنی باور نمی كنم خود این تكنولوژی قداستی داشته باشد مثل رابطه ایران و آمریكا یا جنگ ایران وعراق، بلكه آنچه جمهوری اسلامی ایران به لحاظ ژئو پلتیك در پی آنست یك سپر امنیتی است و اتفاقا هسته ای شدن ایران نیز به همین دلیل است، چون حق صیانت از نفس حق طبیعی هر كشوری است .
مسئولیت اصلی سوق دادن ایران به سمت هسته ای شدن با ایالات متحده است، چون دائما تهدید می كند كه می خواهیم شما را سرنگون كنیم، اما چون در عراق و افغانستان قدری گرفتاریم لطفا صبر كنید تا گرفتاریهایمان تمام شود .
اگر بگوییم انرژی هسته ای برای ما فایده اقتصادی یا تكنولوژیكی دارد كل آن را از اعتبار انداخته ایم. تبدیل موضوع انرژی هسته ای به یك سپر استراتژیك به آن وجاهت رسمی می دهد .
خط قرمز جمهوری اسلامی ایران در قضیه انرژی هسته ای امنیت ملی است و از این جنبه، مسئولیت اصلی كاملا متوجه واشنگتن است كه به هیچ وجه حاضر نیست به ایران تضمین امنیتی بدهد .
آمریكایی ها بدشان نمی آید مذاكرات با ایران به بن بست برسد، اما ما در ۲۸ سال گذشته فضایی مساعد تر از الان برای آغاز یك گفتگوی استراتژیك و همه جانبه با ایالات متحده نداشته ایم .
مخالفت آمریكا با نشستن پای میز مذاكره، اهداف اصلی این كشور را تردید آمیز می كند و بنا به گفته مقام رهبری چون آمریكائی ها حد یقف ندارند ما چاره ای جز استراتژی تهاجمی نداریم .
من معتقدم ایالات متحده در پی برخورد نظامی با ایران از سال ۲۰۰۸ به بعد است و در این خصوص تفاوتی میان محافظه كاران و دموكرات ها در هیات حاكمه آمریكا وجود ندارد.
آمریكا امكان آسیب زدن جدی به ایران را دارد، اما نمی تواند ما را مطلقا متوقف كند. ایران می تواند ایستادگی كند. جامعه بین المللی چندان آمادگی یك در گیری جدی نظامی و استراتِیك رادر خاورمیانه ندارد. ایران تا كنون به بهترین نحو ممكن بازی هسته ای را مدیریت كرده است.»[7]
با نگاهی اجمالی به گذشته میتوان پی برد که گفتههای سعید لیلاز با واقعیت همراه است و نظام جمهوری اسلامی در طول سالیان گذشته با مدیریت بحران و با کسب زمان و فضای لازم به موفقیتهای عمدهای در پیشبرد سیاست هستهای خود دست یافته است. رژیم با توجه به درگیر ساختن نیروهای آمریکایی و انگلیسی در «باتلاق» عراق که «هوارد فاینمن» نویسنده نیوزویک به درستی از آن به عنوان «شطرنج ایرانی»[8]نام میبرد. سعی بر آن دارد تا در زمینه پروژهی هستهای قدمهای بعدی را با شتاب بردارد. توجه داشته باشید که سیاست فریب قدم به قدم آمریکا و انگلیس و درگیر ساختن آنها در «باتلاق» عراق و راحت شدن از شر صدام حسین و دولت عراق در دوران رفسنجانی و خاتمی صورت گرفت.
مهدی مهدوی آزاد مدیر خبرگزاری آفتاب که در بهمن ماه ۸۳ با هدف انتشار اخبار هسته ای توسط برخی از مدیران نزدیك به مركز پژوهش و تحقیقات استراتژیك مجمع تشخیص مصلحت نظام راه اندازی شد، به تاریخ ۳۰ مهر ۱۳۸۵ در مقالهای مستند، مسیری را که رژیم از سال ۸۲ تا کنون طی کرده به روشنی مشخص ساخته و روی نقش بدون گفتگوی پیشینیان تأکید میکند. نزدیکی نویسنده به حسن روحانی وی را قادر میسازد تا به بحثهایی که در شورای امنیت ملی مطرح بوده دسترسی داشته باشد و به عنوان سخنگوی او مطالبی را مطرح کند. همین امر اهمیت نظرات مطرح شده از سوی او را دو چندان میکند.
مهدوی آزاد ابتدا چگونگی رسیدگی به پروندهی هستهای رژیم را توضیح میدهد: [9]
«۱- در شهریور ۸۲ پرونده جمهوری اسلامی ایران به صورت ناگهانی در آستانه ارجاع به شورای امنیّت سازمان ملل قرار گرفت. عدم تمکین به الزامات قطعنامه سپتامبر ۲۰۰۳به معنای احراز شرایط مواد ۱۸ و ۱۹ اساسنامه آژانس بود که نتیجه مستقیم آن، گزارش پرونده به نیویورک است. »
او سپس به شرایط بینالمللی و آرایش نیروها و همچنین توان رژیم اشاره کرده و مینویسد:
«۲ـ آن مقطع، دوران اقتدار نومحافظهکاران کاخ سفید است که مغرور از پیروزیهای پیاپی در افغانستان و عراق، در دوراهی ایران یا سوریه قرار گرفته بودند. واقعیت این است که گزارش پرونده ایران به شورای امنیّت در سپتامبر ۲۰۰۳ نه یک بلوف که خواسته اصلی ایالات متحده برای تکرار تجربه عراق در ایران محسوب میشد. فراموش نکنیم که در آن مقطع آمریکا هنوز در «باتلاق» عراق گرفتار نشده بود و رامسفلد از «توان ایالات متحده برای نبرد در دو جبهه و صدور نظامی طرح خاورمیانه بزرگ» سخن میگفت!
۳ـ در آن مقطع، کشور از هیچ گونه آمادگی و برنامهای برای مقابله با تبعات احتمالی گزارش پرونده به شورای امنیّت (تحریم، تعرض نظامی و...) برخوردار نبود. »
وی سپس توضیح میدهد که در آن شرایط آمریکا میتوانست «بسیاری از موضوعات مورد مناقشه دوطرف در زمینه تروریسم، خاورمیانه، فعالیتهای موشکی و حتی حقوق بشر را به پرونده هستهای الحاق نماید.
«۴ـ گزارش پرونده به شورای امنیّت، انزوای اولیه ایران و تبدیل سریع منازعه به موضوعی «امنیّتی» را باعث میشد. این امر در آن مقطع زمینههای لازم برای اثرگذاری بیشتر تبلیغات سیاسی را مهیّا میکرد که نتیجه مستقیم آن، کاهش فوقالعاده هزینههای روانی ایالات متحده در برخورد احتمالی با ایران بود. بهعلاوه، کشاندن عرصه درگیری به نیویورک هدف اصلی جرج بوش برای تقویت مواضع واشینگتن در چانهزنی با تهران بود. ایالات متحده در نیویورک میتوانست بسیاری از موضوعات مورد مناقشه دوطرف در زمینه تروریسم، خاورمیانه، فعالیتهای موشکی و حتی حقوق بشر را به پرونده هستهای الحاق نماید.»
وی همچنین به سیاست رژیم برای بیرون آمدن از انزوای بینالمللی و شکستن اجماع جهانی علیه رژیم اشاره کرده و مینویسد:
«۵ـ در مقطع صدور قطعنامه سپتامبر اجماع آشکاری در میان کشورهای غربی علیه تهران وجود داشت که زمینههای برخورد بینالمللی با ایران را فراهم کرده بود. این بدبینی نه تنها به کشورهایی چون روسیه و چین سرایت کرده بود، که در پایتختهای سیاسی جهان اسلام و سایر همسایگان نیز بهچشم میخورد. چرا که برخی یافتههای آژانس بینالمللی انرژی اتمی و نیز برخی قصورات تهران باعث شده بودند مدعیات رسانههای بینالمللی زمینههای باورپذیری بیشتری پیدا کند.
این واقعیت امری بود که از سوی رهبری انقلاب در تاریخ ۱۲/۸/۸۲ با صراحت مورد اشاره قرار گرفت. حضرت آیتالله خامنهای در آن تاریخ در توضیح دلایل موافقت تهران با تعلیق غنیسازی و پذیرش پروتکل الحاقی ۲+۹۳ تاکید کردند: «جامعهجهانی از سلاح اتمی بیم دارد و دشمنان قسم خورده اسلام و ملت ایران باتوجه به این مساله، افکار عمومی جهان و بسیاری از دولتها را با طرح شعار دروغین تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای حساس کردند و به هدف خود یعنی ایجاد اجماعی بینالمللی بر ضد جمهوری اسلامی نزدیک شدند. به همین علت نظام اسلامی با درایت و تدبیر روشی را انتخاب کرد تا ضمن حفظ فناوری هستهای، فعالیتهای هستهای خود را در معرض بازدید قرار دهد و به این وسیله تبلیغات دروغ آمریکاییها و صهیونیستها را افشا کند»
وی توضیح میدهد که رژیم با «تعلیق موقت» غنی سازی به دنبال دستیابی به چه اهدافی بوده است.
«۶ـ اجلاس ژوئن [خرداد] و قطعنامه سپتامبر ۲۰۰۳ نشان داد همگرایی رو به افزایشی نسبت به تعلیق حداقل بخشی از فعالیتهای هستهای ایران وجود دارد. این درخواست که از کشورهای بلوک آمریکا به اتحادیه اروپا و روسیه وسعت یافته بود، هرلحظه ابعاد و دامنههای بیشتری مییافت. تعلل بیشتر تهران میتوانست به ایجاد جبههای فراگیر و منسجم در مقابل برنامههای اتمی ایران منجر شود که خواسته آن میتوانست دیگر نه«تعلیق» که «توقف دائمی» فعالیتهای چرخه سوخت ایران باشد.
۷ ـ وضعیت ایران از نظر تعاملات فنی و حقوقی با آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز یک وضعیت بحرانی بود. در گزارشهای مدیرکل و همچنین در قطعنامه شورایحکام به صراحت قصورات و تخلفات ایران از تعهدات پادمانی تشریح شده بود؛ حال آنکه تهران پاسخ قانعکننده و کاملی ارائه نمیداد. واقعیت این است که همکاریهای عاقلانه تهران با آژانس باعث شد تا حجم عظیمی از بدگمانیهای کشورهای مختلف نسبت به نیات اتمی ایران برطرف شده و زمینه حمایت کشورهای دوست از مواضع سیاسی ایران در منازعه با غرب فراهم آید. آن تدابیر باعث شده است که جهان غرب اکنون در ارایه کوچکترین مستندی برای اثبات انحراف ایران و توجیه نگرانیهایش ناکام باشد.
۸ـ وضعیت افکارعمومی جامعه بینالمللی در شهریور ۸۲ بهگونهای بود که بهمراتب وسعت میدان مانورهای سیاسی تهران را محدود میکرد. چرا که افکار عمومی جهانی تحت تأثیر تبلیغات حسابشده، حرفهای و دامنهدار رسانههای بینالمللی عملاً علیه جمهوری اسلامی تحریک شده بود. یک نظرسنجی فرا ملیّتی که در آن مقطع توسط مؤسسه گالوپ در ایالات متحده و خاورمیانه انجام شد، تبیینکننده نوع نگاه شهروندان جامعه جهانی به ایران است. برمبنای این نظرسنجی بیش از ۶۴ درصد مردم آمریکا و ۴۹ درصد جامعه عرب معتقد بودند که ایران بهدنبال بمب اتمی است! »
وی سپس به سیاستهای تبلیغی به کارگرفته شده از سوی «اصلاحطلبان» در زمینه داخلی و جلب افکار عمومی اشاره کرده و مینویسد:
«۹ـ در داخل مرزهای جغرافیایی نیز افکارعمومی از وضعیت مطلوب و مناسبی برخوردار نبود. عدم انسجام در عملکرد تبلیغی رسانههای دولتی و برخی انتقادات مطرح شده از تریبونهای رسمی، بدبینی و بدگمانی داخلی نسبت به رفتارهای نظام را تشدید میکرد. بایستی توجه داشت که افکارعمومی داخلی هنوز نسبت به ماهیت فعالیتهای هستهای ایران بهعنوان نشانهای از «افتخار ملی» توجیه نشده بود. وضعیت کنونی در حقیقت ماحصل فعالیتهای بعد از کنترل بحران و انسجام تریبونهای رسمی نظام به شمار میآید. »
وی همچنین معضلات اقتصادی رژیم را پیش کشیده و میگوید:
«۱۰ـ از اوایل مردادماه ۱۳۸۲ بحث پیرامون حمله نظامی آمریکا به ایران به یکی از رایجترین مکالمات روزمره خانوادگی تبدیل شد. این نگرانی باتوجه به اشغال عراق و افزایش لفاظیهای سران رژیم صهیونیستی و کاخ سفید علیه ایران، هر روزه شکل ملموستری به خود میگرفت.
۱۱ـ مقطع بروز بحران در شهریور ماه ۱۳۸۲ عملاً دوره رکود و رخوت اقتصاد ایران بود. دورنمای مبهم آینده به همراه شایعات فراگیر مبتنی بر حمله نظامی آمریکا یا تحریم ایران، شرایطی را پدید آورد که درنهایت موج بزرگ فرار سرمایه را دامن زد. نشریه اکونومیست در هفته آخر مهرماه ۸۲ ادعا کرد که در ۴۵ روز آخر تابستان نزدیک به یک میلیارد دلار از سرمایههای ایرانیان به امارات متحده عربی منتقل شده است. علاوه بر رکود مطلق در چرخه تولید کشور، بازار سرمایه نیز دچار ایستایی مشهود و غیرقابل انکاری شد.
۱۲ـ در بُعد خارجی نیز بسیاری از برنامههای مرتبط با جذب سرمایههای بینالمللی دستخوش تغییر گردید. در همان ایام ژاپن یکی از بزرگترین سرمایهگذاریهای خود در صنعت بالادستی نفت ایران را معلق کرد. ریسک اقتصادی ایران بار دیگر به درجه E تنزل یافت و شرکتهای بیمهگذار بینالمللی، همکاریهای خود را با ساختار اقتصادی کشور به حداقل رساندند. بهرغم تلاشهای مدیران ج.ا برای اطمینان بخشی به بازار سرمایه و چرخه تولید، درنهایت ساختار اقتصادی کشور به یک رکود نگران کننده وارد شد. »
وی روی اختلافات سیاسی ناشی از سه سره بودن رژیم دست گذاشته و مینویسد:
«۱۳ـ اختلافات سیاسی داخلی در مقطع بروز بحران تا آن اندازه بالا گرفته بود که مانعی عظیم در مقابل فرآیند عقلایی کنترل منازعه محسوب میشد. در آن مقطع عملاً دو جبهه اصلی در صحنه سیاسی کشور شکل گرفته بود که هر یک، گروه مقابل را به «خیانت» یا بیاطلاعی و غفلت متهّم میکرد. عرصه سیاسی کشور در مقطع بروز بحران عملاً به صحنه جدالی طاقتفرسا تبدیل شده بود که ارسال دو پیام متضاد را در دستورکار داشت.»
وی عاقبت روی مشکل اصلی رژیم دست گذاشته و مینویسد:
«۱۴ـ و از همه مهمتر این که در آن مقطع، دانش و تاسیسات هستهای ایران عملاً نیمه تمام و در حال تکمیل بود. فراموش نکنیم که بسیاری از موفقیتهای دانشمندان و سازمان انرژی اتمی ایران در آرامش ناشی از پذیرش تعلیق و آغاز مذاکره با اتحادیه اروپا به دست آمد یا تکمیل شد. افتتاح مجتمع UCF اصفهان آن هم حدود ۷ ماه پس از «توافقنامه تهران» یکی از این موارد است. ایران پس از پذیرش «تعلیق» به اندازهای در تکمیل دانش و تاسیسات چرخه سوخت خود پیش رفت که برخی منابع اروپایی در پائیز ۸۳ مطرح کردند «تهران با هوشمندی فقط تعلیق فعالیتهایی را پذیرفته است که در آن زمینه دانش کافی دارد». این منابع ادعا میکردند تهران با استراتژی «خرید زمان» با تعلیق بخشهایی از چرخه سوخت خود موافقت کرده تا بخشهای دیگر را کامل کند. »
اما آنچه که امروز شاهدش هستیم نه تغییر دیگاه هستهای رژیم بلکه تغییر شرایط به نفع رژیم است. از این روست که آنها از یک موضع تدافعی به یک موضع تهاجمی رسیدهاند.
خبرگزاری آفتاب در تاریخ ۲۳اسفند ۱۳۸۴نوشت:
«روزنامه امریکایی نیویورک تایمز با از سرگیری مجدد گفت و گوهای میان تهران و مسکو در گزارشی نوشته است ایران پس از مدتها تلاش برای جلوگیری از رسیدگی به فعالیت های هسته ای خود در شورای امنیت سازمان ملل متحد تصمیم گرفته است که مستقیما با این شورا رویارو شود. این روزنامه در ادامه نوشت است ایران مطمئن است که ۱۵ کشور عضو شورای امنیت که می خواهند برای اولین بار پرونده ایران را بررسی کنند مواضع هماهنگی ندارند که بتوانند مجازات های شدیدی برای ایران در نظر بگیرند.
نیویورک تایمز در ادامه آورده است از آنجایی که ایران دومین ذخیره نفتی اوپک است و از سویی دیگر سربازان امریکایی در عراق و افغانستان زمین گیر شده اند تهران تصمیم گرفته اند از تن دادن به خواسته های جهان چشم پوشی کرده و به غنی سازی ادامه بدهند.
این روزنامه در ادامه با اشاره بهقسمتی از سخنان دکتر حسن روحانی دبیر سابق شورای عالی امنیت ملیکه در نشریه راهبرد به چاپرسیدهنوشته است در سال۲۰۰۳ مذاکره با کشورهای فرانسه، انگلیس، آلمان و پرهیز از رویارویی مهمترین خواسته ایران بود چرا که در آن زمان امریکا در اوج بود و کشور ما آمادگی رفتن به شورای امنیت را نداشت. مهمترین قولی که کشورهای اروپایی به ما دادند این بود که آنها در مقابل ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت می ایستند.
استراتژی هسته ای ایران این بود که برنامه مخفی بماند. هنگامی که ما مشغول مذاکره با اروپایی ها در تهران بودیم تجهیزات نیروگاه اصفهان در حال نصب شدن بودند در واقع ما با وجود آوردن یک فضای آرام قادر بودیم. که پروژه اصفهان را تکمیل کنیم. نتیجه مذاکراتی که ما با اروپایی ها انجام دادیم این است که ما آمادگی بیشتری برای رفتن به شورای امنیتداریم.
رفسنجانی در شرایط جدید با شناختی که از مشکلات آمریکا در منطقه دارد ضمن به رخ کشیدن چالشهای پیشروی آمریکاییها وسط دعوا نرخ تعیین کرده و در خطبه دوم نماز جمعه میگوید: [10]
«امروزآمریكا تلاش دارد از عمق باتلاق عراق بیرون بیاید و در اظهارات مقامات آمریكایی روش است . آنها میدانند چه بمانند و چه بروند، باید خسارت زیادی اعم از مادی و انسانی بپردازند.
... كاربجایی رسیده، آمریكاییها كه حاضر نبودند به صورت ایرانیها نگاه كنند بطور كلی و اصولی میگویند آماده هستیم با ایران درباره عراق مذاكره كنیم. حالا خیال میكنند كه ما مشتاق مذاكره هستیم و دارند به ما امتیاز میدهند.
وی افزود: «اشتباه اساسی آمریكاییها این بود، دولت آمریكا فكر كرد با یك موفقیت كوتاه مدتی كه نصیبشان شد اما یك خسارت دراز مدت كه معلوم نیست تا كی خواهد ماند، میتوانند با ایجاد فضای امنیتی در آمریكا و منطقه به اهدافشان برسند. .. بوش اشتباه استراتژیك كرد و خواست با فریبكاری امنیتی انتخاباتی را ببرد كه برد و كشوری را اشغال كند كه كرد اما ندانست بعد چه اتفاقی میافتد و آن اتفاق اكنون شروع شده است.»
رفسنجانی سپس خواستههای رژیم را مطرح کرده و از بوش میخواهد برای خارج شدن از «باتلاق» عراق
« ایران را از محور شرارت خارج كند»، رژیم را به عنوان ذی«حق» و کشور را دارای نیروی هستهای و قدرت برتر منطقه به رسمیت بشناسد. او به روشنی میگوید: «راه درست این است كه هر ملتی به حقش خودش قانع باشد و به حق دیگران هم اعتراف كند»... و اضافه میکند «ما در مسائل هستهای مصاف مشكلی در پیش داریم اما برای آمریكا هم بسیار مشكل خواهد بود و خیال نكند كه حق وتوی شورای امنیت همه مشكلات این كشور را حل میكند و فرشته نجات برای آنها است. »
و ذاکر اصفهانی رييس مركز بررسیهای استراتژيك نهاد رياست جمهوری به صراحت صحبت از موضع «تهاجمی» میکند:
«دولت نهم با سياستهای يک جانبهگرايانه آمريکايی منفعلانه برخورد نکرده، بلکه مواضع تهاجمی را انتخاب کرد.»[11]
در همین راستا دکتر جلال ساداتیان استاد دانشگاه و مشاور سابق وزیر خارجه ضمن اشاره به فرایند طی شده در موضوع هسته ای از سوی رژیم گفت : «ما در ابتدا، غنی سازی را تعلیق کردیمتا مذاکراتادامه پیدا کند، با روی کار آمدن دولت جدید این رویکرد متوقف شد و یک استراتژی جدید هسته ای در پیش گرفته شده شد، به این مفهوم که " غنی سازی را ادامه می دهیم ، غرب هم اگر خواست مذاکره کند"»[12]
با توجه به این واقعیت است که هوارد فاینمن» نویسنده نیوزویک مینویسد: «البته ایرانی ها آماده مذاکره هستند، فقط چند شرط کوچک دارند؛ غرب باید بپذیرد که کاری با برنامه هستهای ایران نداشته باشد و در عوض مقامات ایران بتوانند هر روز خبری جدید از موفقیتهای برنامه هستهای خود اعلام کنند.»[13]
اما در ورای همهی این واقعیتها نظام جمهوری اسلامی با مشکلی مواجه است که بیش از هر چیز معضلی فرهنگی و تربیتی در رابطه با ایرانیان است. نگاهی به تاریخ کشورمان در صد سال گذشته به خوبی روشن میکند که نه تنها حاکمان بلکه اپوزیسیون و حتا مردم ایران نسبت به تواناییهای خود، محیط پیرامون، دشمنان، حریفان و رقبا درک درست و واقعبینانهای ندارند. این معضل در همهی عرصههای زندگی ما دیده میشود. ما ایرانیان به ویژه پس از دستیابی به کوچکترین موفقیتی هول برمان داشته خود را دست بالا و دشمن و رقیب را دست پایین ارزیابی میکنیم. پهلوی اول و دوم در حالی که فکر میکردند به موفقیتهای چشمگیری نائل آمدهاند و همه چیز بر وفق مراد است از همین سوراخ گزیده شدند و تاج و تخت را از دست دادند. رژیم جمهوری اسلامی پس از فتح خرمشهر دچار همین اشتباه محاسباتی شد و ناچار از موضع ضعف مطلق شکست برنامههای جنگیاش را پذیرفت و به قطعنامه ۵۹۸ گردن گذاشت.
رژیم جمهوری اسلامی حساب خیلی جاها را نکرده است، شرایط آنگونه که فکر میکند به نفع رژیم پیش نمیرود. در آیندهی نزدیک پارامترهای جدیدی وارد صحنه خواهد شد که شیرینکامی رژیم را به تلخکامی مبدل خواهد کرد. اشتباه محاسباتی این بار چه بسا ارکان رژیم را به لرزه درآورد.
ایرج مصداقی
Irajmesdaghi@yahoo.com
[1]http://jomhouri.com/a/04int/006068.php
[2]http://www.aftabnews.ir/vdcbw9brh8b5s.html
[3]خبرگزاری ایسنا۲۴ آبان ۱۳۸۵
[4]خبرگزاری ایلنا ۱۰ آبان ۱۳۸۵
[5]http://jomhouri.com/a/04int/006068.php
[6]=http://www.mokran.org/page.php?page=00165&parent_id=2&sub_id=&sub2_id
[7]http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=399679
[8]http://www.msnbc.msn.com/id/15730489/site/newsweek/page/2
[9]http://www.aftabnews.ir/vdcdko0ytf0xk.html
[10]http://www.irna.ir/fa/news/view/menu-151/8508269032150430.htm
[11]http://www.aftabnews.ir/vdcdkk0ytn0sk.html
[12]http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=400203
[13]http://www.msnbc.msn.com/id/15730489/site/newsweek/page/2