ایرج مصداقی  
تماس
زندگینامه
از سایت‌های دیگر
مقاله
گفت‌وگو
صفحه‌ی نخست


استراتژی به سیم آخر زدن و مشخصه‌های آن
سخن کوتاه ايرج مصداقي

ایرج مصداقی

پیش تر در کتاب «نه زیستن نه مرگ» و همچنین مقالات و گفتگوهایم قتل‌ عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ را محصول شکست خط اصلاحات و «جنبش دوم خرداد» در زندان(سال‌های ۶۳-۶۷) و همچنین انتخاب احمدی‌نژاد به عنوان ریاست جمهوری اسلامی را نیز محصول شکست اصلاحات و «جنبش دوم خرداد» در جامعه معرفی کرده بودم. نتیجه‌ی اولی قتل‌عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ بود و نتیجه‌ی دومی هنوز در راه است.

انتخاب خاتمی در واقع تغییر در رویکرد رژیم برای برخورد با مسائل مختلفی بود که با‌‌‌ آن ها مواجه بود. از جمله:

در زمینه‌ی‌ خارجی

تلاش برای بهبود روابط با کشورهای اروپایی و آمریکا

مسافرت‌های خاتمی به کشورهای اروپایی و شرکت و سخنرانی در سازمان ملل در همین راستا انجام می‌گرفت.

اعلام گفتگوی تمدن‌ها از سوی خاتمی و تلاش برای به ثبت رساندن آن در سازمان ملل

مصاحبه‌ با کریستیان امانپور و تجلیل از روشنفکران آمریکایی

ملاقات عباس عبدی با باری روزن گروگان آمریکایی و ...

گفتگو بر سر پروژه‌‌ی اتمی، تعلیق موقت غنی سازی اورانیوم و ...

تلاش برای محدود سازی فعالیت‌ اپوزیسیون در خارج از کشور و قرار دادن نام مجاهدین در لیست سازمان‌های تروریستی کشورهای اروپایی و آمریکا

در زمینه‌ داخلی

ایجاد فضای نسبتاً باز سیاسی و فرهنگی نسبت به گذشته (این فضا را می توان در روزنامه‌ها، مجلات، فیلم‌ها و ... دید)

تلاش برای ایجاد سازمان‌های غیردولتی تحت نفوذ خود

کنار گذاشتن خط اعدام زندانیان سیاسی و به ویژه مجاهد(مسئله کردستان جدا از ارزیابی فوق است)

تلاش برای بازگرداندن هر چه بیشتر ایرانیان تبعیدی و پناهنده به داخل کشور

تلاش برای تبدیل دشمنان به منتقدین و ...

در این دوران مخاطب خاتمی روشنفکران، زنان و نیروهای جوان و دانشجویان یود تا یه این ترتیب راهی برای پیشبرد سیاست‌هایش به دست آورد.

از آن‌جایی که معضلات رژیم ساختاری است، هیچ‌یک از این اعمال نه تنها دردی از دردهای لاینحل رژیم را درمان نکرد بلکه باعث فوران خواسته‌های به حق اجتماعی مردم

شد و رژیم را در چنبره‌ای از مشکلات فرو برد.

در چنین شرایطی احمدی‌نژاد به خاطر شکست خط قبلی و در واقع محصول آن سر بر آورد. اعمال او در زمنیه‌های داخلی و خارجی دقیقاً رو در روی سیاست خاتمی است و به نوعی حاکی از به سیم آخر زدن رژیم می‌باشد.

به این منظور نگاهی به رویکرد دولت احمدی‌نژاد در برخورد با مسائل داخلی و خارجی کنید:

در زمینه‌ی خارجی

تقابل با غرب و اروپا

برکناری سفرای مهم در کشورهای اروپایی و عدم تعیین جانشین برای آن‌ها

سخنرانی تحریک‌ کننده در سازمان ملل

سخنرانی علیه اسرائیل و نفی هولوکاست، مسابقه‌ی کاریکاتور و...

به جای گفتگوی تمدن‌ها دم از جنگ تمدن‌ها و فرهنگ‌ها زده می‌شود

از سر گیری غنی‌سازی و زیر پا گذاشتن توافقات قبلی

حمله به سفارت‌خانه‌های خارجی

دعوت از مقتدا صدر و رهبران حماس به ایران

حمایت از سوریه در مقابل رو شدن دست مقامات طراز اول این کشور در ترور رفیق حریری

تلاش برای تشدید بحران در عراق و درگیر ساختن هرچه بیشتر آمریکا و غرب در باتلاق آن. به این ترتیب تلاش می‌کند خود را به عنوان یکی از طرف‌های درگیر و مؤثر در عراق جا انداخته و زمینه‌ را برای مذاکره و گرفتن امتیاز از طرف مقابل فراهم سازد

تشکیل هلال شیعی و مطرح ساختن «عاشورای فاطمیه»

در زمینه‌‌ی داخلی

بستن فضاهای باز شده در دوران خاتمی به ویژه در زمینه‌های فرهنگی

سرکوب گسترده در کردستان

انهدام حسینیه دراویش در قم و دستگیری‌ گسترده‌ی آنها

سرکوب سندیکای کارگران شرکت واحد و دستگیری گسترده‌ اعضای آن

تلاش برای اشاعه هر چه بیشتر سرکوب اجتماعی و بستن فضا.

از سرگیری انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌ها و اخراج اساتید

سپردن وزارت کشور به مصطفی پورمحمدی یکی از دست‌اندرکاران هیئت قتل‌عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ و همچنین سپردن معاونت امنیتی وزارت کشور به محمدباقر ذوالقدر یکی از پشتیبانان اصلی خط سرکوب و حذف فیزیکی مخالفان یکی از نقاط بارز سیاست به سیم آخر زدن می‌باشد.

در پیش گرفتن خط اعدام زندانیان سیاسی. اعدام حجت زمانی یکی از نشانه‌های این سیاست است.

افزایش شدید بودجه‌ی نهادهای سرکوبگر

افزایش بودجه‌‌ی نهادهای تبلیغی وابسته به دولت، حوزه‌‌علمیه و نهادی های مذهبی پشتیبان خط سرکوب

در این دوران احمدی‌نژاد و تیم او جلب حمایت توده‌‌های ناآگاه و قشرهای مذهبی عقب‌مانده را مد نظر دارند. به همین دلیل بر طبل خرافه گرایی، اراجیف مذهبی و ... می‌‌کوبند.

برای پیش‌برد چنین سیاستی است که او آگاهانه از دیده شدن نور دور سرش و میخکوب شدن هیئت‌های خارجی هنگام سخنرانی‌اش در سازمان ملل سخن به میان می‌آورد و از اعتراف و تحسین مقامات سعودی و عرب از قدرت و هیبت رژیم و رئیس جمهور آن دم می‌زند.[1]

در راستای همین سیاست است که میثاق اعضای هیئت دولت با امام زمان نوشته شده و طی مراسمی توسط وزیر ارشاد در چاه جمکران انداخته می‌شود.

دولت احمدی‌نژاد، دولت امام زمان معرفی می‌شود و لیست نمایندگان مجلس نیز طبق ادعاهای مطرح شده به تأیید و امضای امام زمان می‌رسد.

اختصاص بودجه‌های هنگفت برای گسترش مسجد جمکران قم، ایجاد تسهیلات گوناگون در آن‌جا، بسیج مداحان و نوحه سرایان برای جا انداختن چنین هدفی است.

شعارهای مستضعف‌گرایانه و توخالی احمدی‌نژاد مبنی بر آوردن پول نفت بر سر سفره‌ی مردم، سفرهای استانی وی و دادن وعده و وعیدهای توخالی به مردم گرسنه و فقیر، پرهیز از تجمل‌گرایی و پرهیز از استقبال از سران کشورها در کاخ سعدآباد و ... در راستای به دست آوردن دل مخاطبینی است که قرار است هیزم آتش‌افروزی‌های وی شوند.

سمت و سوی تبلیغات رژیم بر این پایه قرار گرفته که گویا غرب، آمریکا و اسرائیل قصد نابودی اسلام را دارند و ما به عنوان یگانه حافظ اسلام و مسلمین در صحنه هستیم.

در همین راستا تلاش می‌‌کنند با حمله‌ به سفارت‌خانه‌ها و دمیدن در جنگ و ستیز فرهنگ‌ها به مسئله‌ی کاریکاتورهای درج شده در روزنامه‌‌ی دانمارکی دامن بزنند.

انفجار حرم «عسگرین» در سامرا و تبلیغات بعدی رژیم مبنی بر دست داشتن آمریکا و اسرائیل در این انفجار ناشی از همین سیاست است

رژیم تلاش می‌کند مخالفت غرب با پیش‌برد سیاست‌ هسته‌ای اش را ناشی از مخالفت و دشمنی غرب و اسرائیل با اسلام قلمداد کند.

به نظر من درگیر شدن رژیم در زمینه‌های فوق به منزله‌‌ی در پیش گرفتن سیاست به سیم آخر زدن است.

irajmesdaghi@yahoo.com


[1] متأسفانه برخی اعمال و گفته‌های احمدی‌نژاد را تنها حمل بر حماقت و عقب‌ماندگی وی می‌‌کنند و این واقعیت را در نظر نمی‌گیرند که وی چه کسانی را مخاطب خود قرار می‌دهد.

منبع: ایرج مصداقی

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

facebook Yahoo Google Twitter Delicious دنباله بالاترین

   

نسخه‌ی چاپی  


irajmesdaghi@gmail.com    | | IRAJ MESDAGHI 2007  ©