ایرج مصداقی  
تماس
زندگینامه
از سایت‌های دیگر
مقاله
گفت‌وگو
صفحه‌ی نخست


نگاهی دوباره به کشتار تابستان ۶۷
يادداشت هفته ايرج مصداقي

ایرج مصداقی

سالی از کوچ تمشک‌های وحشی جنگل سرخ ما گذشت

و هنوز

هر روز

آوای پر سوز یوز

چشم ماه را در چشمه‌ اشک می‌شوید

به نیمه‌ مرداد رسیده‌ایم. ماهی که پروژه قتل‌عام زندانیان سیاسی(۱)، یکی از بزرگترین‌ جنایت‌های علیه بشریت در قرن معاصر، با بی‌رحمی‌ هرچه تمام‌تر (۲)، از ششم آن آغاز و تا ۱۳ شهریور ادامه یافت؛ از آن روزگار هفده سال می‌گذرد.

هفده سال از فتوای خمينی در مقام «ولایت مطلقه فقیه» (۳) برای کشتار زندانیان سیاسی مجاهد (۴) می‌گذرد. فتوایی که جنایتکاران را از به کار بردن رحم و مروت بر حذر می‌داشت:

«... رحم بر محاربين ساده انديشی است... آقايانی که تشخيص موضوع به عهده اَنان است وسوسه و شک و ترديد نکنند و سعی کنند [اشدا علی الکفار] باشند و...»

فتوایی که جنایتکارانه فرمان کشتار جمعی می‌داد:

«... کسانی که در زندان های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند محارب و محکوم به اعدام می‌باشند و تشخيص موضوع نيز در تهران با رای اکثريت آقايان حجت السلام نيری (قاضی شرع) و جناب اَقای اشراقی (دادستان تهران ) و نماينده ‌ای از وزارت اطلاعات می‌باشد... در زندان‌های مراکز استان کشور رأی اکثريت آقايان قاضی شرع، دادستان انقلاب و یا داديار و وزارت اطلاعات لازم‌الاتباع می‌باشد...»

هر چند هنوز متن فتوای خمینی برای قتل‌عام زندانیان مارکسیست از پرده بیرون نیافتاده است -این خود یکی از اسرار ناگشوده‌ی قتل‌عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ است- که به خوبی نشان می‌دهد بنیان‌های این رژیم تا کجا با دگر‌اندیشی در تضاد است. اما از آن‌چه بر آنان رفت به خوبی مشخص است که مفاد فتوا چه بوده و ناظر بر انجام چه جنایاتی بوده است.

هر چند تاکنون وجدان بشری به سادگی از کنار این جنایت بزرگ گذشته و اعضای هیئت قتل‌عام در طول سالیان گذشته از سوی مسؤلان رژیم ترفیع مقام گرفته‌اند (۵) اما برای آن‌ که این جنایت بزرگ و نقش کارگزاران همه جناح های رژیم در آن پوشیده نماند، بی مناسبت ندیدم سری به آن دوران زده و مواضع اعلام شده برخی از آن‌ها را مروری کنیم.

اگر نامی از بعضی افراد در میان نیست به علت آن است که مورد پرسش قرار نگرفته بودند وگرنه هیچ تفاوتی بین‌ نظرات آنها با نظراتی که در پی می‌آید، نبود. تمامیت رژیم اینگونه می‌اندیشید و حکم می‌داد.

واکنش مقامات رژیم به این جنایت بزرگ خود بهترین سند برای مشارکت آنان در این جنایت است. (۶)

هاشمی رفسنجانی که اصلاح طلبان حکومتی و بخشی از به اصطلاح اپوزیسیون خارج کشوری رژیم با به کار بستن ترفندهای مختلف تلاش می‌کردند مردم را وادار به شرکت در انتخابات و رأی دادن به وی کنند، در دیدار با مسئولان وزارت اطلاعات و آدم‌کشان حرفه‌ای رژیم که نقش مستقیمی در برنامه ریزی و اجرای این جنایت بزرگ داشتند، ضمن تکذیب کشتار زندانیان سیاسی گفت:

«این تبلیغات کذب و عجیب و غریبی که در اروپا و کشورهای غربی منافقین راه انداخته‌اند که چند هزار نیروهای آن‌ها در ایران اعدام شده است... هدف شان این است که خودشان را از بن بست بیرون بیاورند ۱۱ آذرماه ۶۷

آیا مجاهدین دروغ می‌گفتند؟ آیا تبلیغات کذب و عجیب و غریبی راه انداخته بودند؟ آیا چندین هزار نیرو از آن ها در ایران اعدام نشده بود؟

چه کسی برای بیرون آمدن از بن بست دروغ گفته و تبلیغات عجیب و غریب راه انداخته بود؟

او همچنین چند روز بعد گفت:

«افرادی هستند که خیانت می‌کنند، مستحق مجازاتند خوب اعدام می‌شوند. مثلاً همین جریان اخیر عملیات مرصاد که اتفاق افتاد، مسئولان، با اسیرانی که از آن‌ها گرفتند، در آوردند... روشن شد که کسانی بودند در داخل کشور که معترف بودند با این جنایتی که مشترکاً عراق و منافقین بعد از اعلام آتش بس انجام دادند.... بنا داشتند در کشور یک کار تخریبی وسیع را انجام دهند، خوب آن‌ها مجازات شدند.» رادیو رژیم ۱۶ آذر

آیا پیرمردهای توده‌ای با بیش از هفتاد سال سن، با همکاری منافقین «بنا داشتند کار تخریبی وسیعی انجام دهند»؟

آیا ارتباطی بین آن‌ها و اسیران عملیات «مرصاد» بود؟

سید علی خامنه‌ای در مقام ریاست جمهوری رژیم در دیدار با دانشجویان گفت:

«مگر ما مجازات اعدام را لغو کردیم؟ نه! ما در جمهوری اسلامی مجازات اعدام را داریم برای کسانی که مستحق اعدامند... این آدمی که توی زندان، از داخل زندان با حرکات منافقین که حمله‌ی مسلحانه کردند به داخل مرزهای جمهوری اسلامی ... ارتباط دارد، او را به نظر شما باید برایش نقل و نبات ببرند؟ اگر ارتباطش با آن دستگاه مشخص شده، باید چه کارش کرد؟ او محکوم به اعدام است و اعدامش هم می‌کنیم. با این مسئله شوخی که نمی‌کنیم» رادیو رژیم ۱۵ آذر و رسالت ۱۶ آذر

آیا صدها زندانی مارکسیست که تنها به جرم داشتن عقیده‌ای متفاوت اعدام شدند از « داخل زندان با حرکات منافقین که حمله مسلحانه کردند به داخل مرزهای جمهوری اسلامی... ارتباط داشتند»؟

آیا ناصر منصوری که فلج قطع نخاعی بود و روی برانکارد برای دار زدن برده شد، ارتباطی با مهاجمان داشت؟

آیا کاوه نصاری که قادر به راه رفتن نبود و قلمدوش ظفر جعفری افشار به قتلگاه رفت ارتباطی می‌توانست داشته باشد؟

طیبه خسروآبادی که از یک پا به طور مادرزادی فلج بود قرار بود چگونه در تهاجم شرکت کند؟

آیا زندانیان در کلیه زندان‌‌های کشور تصمیم به همکاری با مهاجمین گرفته بودند؟

چرا کسانی که آثار شکنجه روی بدنشان بود را اعدام کردند؟ هر کس آثار شکنجه روی بدنش بود نشانه ارتباطش با مهاجمان بود؟

موسوی اردبیلی رئیس شورای عالی قضایی رژیم و از مراجع تقلید اصلاح طلب کنونی

«قوه قضاییه در فشار بسیار سخت است... که چرا این‌ها اعدام نمی‌شوند باید از دم اعدام شوند. دیگر از محاکمه و آوردن و بردن پرونده محکومین خبری نخواهد بود». رادیو رژیم ۱۵ مرداد ۶۷

اردبیلی سپس به شکل ابلهانه‌ای مدعی شد:

«ما فرصت داده بودیم که این‌ها در لیست عفو قرار بگیرند، اما آن‌ها نه تنها از این فرصت استفاده نکردند بلکه در زندان هم دست به تحریک زدند» رادیو رژیم ۱۹ آذر ۶۷

آیا کسی که نخواهد از فرصت عفو استفاده کند به اعدام محکوم می‌شود؟ (۷)

سیدمحمد موسوی خوئینی‌ها دادستان‌کل کشور وقت و پدرخوانده‌ی «اصلاح طلب‌»های بعدی در تأیید اعدام های انجام گرفته در کشور اعم از سیاسی و غیرسیاسی گفت:

«ما از بالا رفتن آمار اعدام‌ها واهمه‌ای نداریم»۲۰ دیماه ۱۳۶۷

آیا ایشان مسئول همه‌ی خون‌های به ناحق ریخته شده نیست؟ آیا کسی که از بالا رفتن آمار اعدام‌ها واهمه‌ای ندارد می‌تواند بعداً‌ مدعی حقوق بشر و ... شود؟

علی اکبر محتشمی وزیر کشور وقت رژیم، از گردانندگان مجمع روحانیون مبارز و رئیس ستاد انتخاباتی کروبی:

«جرائمی وجود دارد که مستحق اعدام می‌باشد و طبق قانون، هر گروهی که سلاح بردارد و آدم بکشد مستحق اعدام است و در نتیجه طبیعی است که مجاهدین مجازاتشان اعدام باشد. تمام شایعاتی که درست شده مربوط به کسانی است که در عملیات مرصاد اعدام شده‌اند....... برای فیصله دادن به این مسئله باید بگویم که تمام کسانی که دستگیر شده‌اند یا کسانی که به آن‌ها پیوستند اعدام شده‌اند.» مصاحبه با هفته نامه المستقبل ۶ اسفند ۱۳۶۷

آیا اعدام زندانیان سیاسی بی‌دفاع شایعه بود؟

آیا هزاران زندانی سیاسی که حتا دوران محکومیت‌ تعدادی از آن‌ها به پایان رسیده بود نیز در عملیات «مرصاد» دستگیر شده بودند؟

مجید انصاری رئیس سابق سازمان زندان‌ها، رئیس فراکسیون «اصلاح‌طلب‌ها» در مجلس پنجم و ششم و از گردانندگان مجمع روحانیون مبارز

«عده‌ای از زندانیان در زندان تشکیلات داشتند که پس از عملیات مرصاد کشف شد. لذا اینان که تعداد بسیار کمی بودند پس از عملیات اعدام شدند». کیهان ۲۸ اردیبهشت ۶۸

وی این سخنان را در توجیه برکناری آیت‌الله منتظری و به منظور زمینه سازی برای محاکمه ایشان بر زبان می‌‌آورد.

آیا کسی هست که از او بپرسد تعداد زیاد چقدر است؟ آیا کسانی که دم از «اصلاحات» می‌زنند و به زعم خود دستشان به خون و جنایت آلوده نبوده، حاضرند بپذیرند که با جنایتکاران همکار بوده‌ و از کرده خویش اظهار پشیمانی کرده، طلب عفو و بخشش کنند؟

مهدی کروبی ریاست مجلس در دوره‌های سوم و ششم، ده سال پس از قتل‌عام در جدال با احمد منتظری فرزند آیت الله منتظری می‌گوید: «احمد عزیز! شما در مصاحبه خود در مورد منافقان زندانی که بر

سر موضع خود ماندند و به سزای اعمالشان رسیدند جمله‌ای به کار بردید که شگفت انگیز است. منافقان محاربی که در آن دوران هر روز در کوی و برزن، نماز جمعه‌ها و یا اماکن مهم دولتی آن ترورها، بمبگذاری‌ها و جنایت‌ها را انجام دادند و بسیاری از مردم انقلابی و در صحنه و یا مسئولان مملکتی را به شهادت رساندند تا آن‌جا که هنوز داغ ایشان و فقدان وجودشان کاملاً محسوس است و با این که به ایشان این امکان داده شد که توبه کنند و به آغوش ملت و نظام اسلامی بازگردند تا در جرائم آن‌ها تخفیف نیز داده شود، می‌بینیم که عده‌ای از ایشان بر مواضع باطل خود پافشاری می‌کنند و قبل از پیروزی سپاهیان اسلام در عملیات مرصاد در درون زندان آشوب به راه می‌اندازند و آن دسته از زندانیان که به نظام اسلامی اظهار وفاداری کرده‌‌اند را کتک می‌زنند. وقتی با این افراد برخورد می‌شود شما از آن به عنوان «خون به ناحق ریخته شده» یاد می‌کنید!

گیرم آن چه کروبی می‌گوید حقیقت داشته باشد، آیا کسی که حکم اعدام چند هزار نفر را به جرم کتک زدن توابین صادر می‌کند در زمره‌ی بزرگترین جنایتکاران نمی‌باشد؟ در کجای دنیا چنین احکامی با چنین توجیهاتی صادر و اجرا شده است؟

اما امثال کروبی‌ها، در رابطه با اعدام بسیاری از «توابین» و کسانی که به قول ایشان به «آغوش ملت و نظامی اسلامی» بازگشتند، در طول سال‌های گذشته چه توجیهی دارند؟

علی اکبر ولایتی، وزیر خارجه :

«در این کشور کسانی که (اقدام به مبارزه‌ی مسلحانه می‌کنند) باید کشته شوند و این قانون است... زندانیانی که در این ماه‌های اخیر اعدام شده‌اند مجاهدین خلق بوده‌اند که سعی داشتند به داخل ایران پیشروی کنند. سایر اعدام شدگان نیز به قتل‌ شخصیت‌های سیاسی اعتراف کرده بودند.»

روزنامه فرانسوی لوپوئن ۱۷ بهمن ۶۷

آیا هزاران زندانی سیاسی قتل‌عام شده کسانی بودند که «سعی داشتند به داخل ایران پیشروی کنند» و یا «به قتل شخصیت‌های سیاسی اعتراف کرده بودند»؟

محمد جواد لاریجانی معاون وزیر خارجه:

مصاحبه کانال ۲ بی بی سی

خبرنگار: چند اعدام از این نوع (قتل‌عام پس از آتش بس) وجود داشته است؟

لاریجانی: من دقیقاً نمی‌دانم. فکر نمی‌کنم تعداد زیادی باشد.... هزار نفر دو هزار نفر چیز زیادی نیست. ما دو میلیون افغانی و بیش از نیم میلیون عراقی را غذا می‌دهیم.

خبرنگار: آیا شما می‌خواهید بگویید که از زمان آتش بس هیچ گونه اعدام سیاسی در ایران انجام نگرفته است؟

لاریجانی: من نمی‌توانم آن را بگویم. چون ما افرادی را در زندان داشتیم که متهم به فعالیت مسلحانه علیه کشور بوده‌اند. آن‌ها در انتظار بوده‌اند و هنوز هم هستند تا به درستی محاکمه شوند و ممکن است که مجازاتشان اعدام باشد. ۲۴ بهمن ۱۳۶۷

آیا هزاران زندانی که درعرض چند هفته اعدام شدند، به «درستی محاکمه» شدند؟

در این میان تنها آیت الله منتظری به مخالفت با این کشتارها برخاست و بهای آن را نیز به سنگین ترین وجه پرداخت که از نظر من قابل ارزش است، اما بد نیست از یک نگاه دیگر نیز به مواضع ایشان بپردازیم تا حق مطلب بهتر ادا شود.

«بالاخره این مطالب را من برایشان( نیری- اشراقی- پورمحمدی و رئیسی) خواندم بعد یک نسخه از آن را هم به آن‌ها دادم و شفاهی به آنها گفتم:

«الان دهه محرم است، یک مقدار دست نگه دارید»، بعد به آن‌ها گفتم: « اگر امام اصرار دارند شما یک عده از آن‌ها را که در زندان شیطنت می‌کنند و تبلیغ و فعالیت دارند مجددا با روش صحیح بازجویی کنید و آن‌ها را درست محاکمه کنید و پس از محاکمه اگر محکوم به اعدام شدند اعدام‌شان کنید، در این صورت لااقل کسی نمی‌گوید کسی را که به پنج سال زندان محکوم شده است جمهوری اسلامی اعدام کرده است». متن کامل خاطرات آیت الله حسینعلی منتظری به همراه پیوست ها صفحه ۳۴۷ چاپ اتحاد ناشران ایرانی در اروپا
چنانچه ملاحظه می‌شود از نظر ایشان نیز کسانی که در زندان تبلیغ و فعالیت می‌کنند را می‌شود تحت شرایطی اعدام کرد و کسی نباید معترض شود. تبلیغ فکر و اندیشه نیز می‌تواند به اعدام منجر شود.

آیت الله منتظری در نامه به خمینی و در اعتراض به اعدام محکومین زندان‌ها، مورخه ۹ مرداد ۱۳۶۷ می‌نویسد:

«پس از عرض سلام و تحیت، به عرض می‌رساند راجع به دستور اخیر حضرتعالی مبنی بر اعدام منافقین موجود در زندان‌ها، اعدام بازداشت شدگان حادثه اخیر را ملت و جامعه پذیرا است و ظاهراً اثر سویی ندارد ولی اعدام موجودین از سابق در زندان آنها اولا در شرایط فعلی حمل بر کینه توزی و انتقام جویی می‌شود.....»

متن کامل خاطرات آیت الله حسینعلی منتظری به همراه پیوست ها صفحه ۵۲۰ چاپ اتحاد ناشران ایرانی در اروپا

چنانچه ملاحظه می‌شود آیت‌الله منتظری اعدام وحشیانه دستگیر شدگان عملیات فروغ جاویدان در ملاءعام را تأیید می‌کند.

با این‌حال باز هم تأکید می‌کنم حساب آیت الله منتظری از بقیه جدا است و من به ایشان به خاطر تلاشی که برای جلوگیری از اعدام مخالفانشان به خرج دادند، احترام می‌گذارم. غرض از بیان مطالب بالا آن است که فقط قسمت پر لیوان را نبینیم. (۸)

irajmesdaghi@yahoo.com

پاورقی:

۱- از نگاه من، قتل‌عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ محصول و میوه «جنبش دوم خرداد» (نیمه ۶۳- ۶۶) و اجرای پروژه‌ی اصلاحات قطره‌ای در زندان بود. این قتل‌عام که اجماع کلیه جناح‌‌های رژیم را به همراه داشت بیش و پیش از هر چیز نشان‌دهنده اصلاح ناپذیری نظام قرون وسطایی جمهوری اسلامی و سرابی است که عده‌ای بدان دل بسته‌اند.

انتخاب احمدی نژاد نماینده فاشیستی ترین جناح‌های رژیم به عنوان ششمین ریاست جمهوری رژیم نیز محصول و میوه «جنبش دوم خرداد» در جامعه است. امیدوارم شرایط به گونه‌ای بیش رود که مردم ایران مجبور به پرداخت هزینه‌های گزافی نشوند.

۲- در سال ۶۷ دژخیمان رژیم، پارکینگ، سوله‌ای متروکه، حسینیه زندان و... را به قتلگاه تبدیل کردند. آن روز کسی خبردار نشد که در پشت دیوار های قطور زندان، بر فرزندان میهن چه رفت؟ امروز نیز در پیش چشمان نگران بشریت، بیمارستان را به بند و زندان و قتلگاه تبدیل کرده‌اند و اکبر گنجی از روی تخت بیمارستان در حالی که در جدال مرگ و زندگی است، دیرهنگام اما شجاعانه، با جسمی نحیف، اما اراده‌ای قوی، نماد رژیم را به مصاف طلبیده است.

۳- چنانچه ملاحظه می‌شود خمینی حکم اعدام دست‌جمعی را صادر و عده‌ای را مأمور «تشخیص موضوع» کرده است. جانیان به عنوان «مریدان» گوش به فرمان، فارغ‌البال و بدون دغدغه و نقصان روحی به اجرای فرمان «مراد» و «مقتدا»ی خویش می‌پردازند. بر این نکته بایستی تأمل کرد. در انجام این جنایت آن‌چه که خود را بیش از هر چیز می‌نماید همین رابطه «مرید و مرادی» است. جانیان بدون آن‌که مسؤلیتی برای خویش قائل باشند از اجرای فرمان لذت نیز می‌بردند. این جنایت یکی از ثمرات درخت فاسد ولایت فقیه و رابطه ایجاد شده بر منبای آن است.

۴- آنان که با فتوا و دقتی که صاحبان فتوا در انشای آن به خرج می‌دهند، آشنا هستند، می‌دانند که تأکید خمینی روی کلماتی چون، محارب، نفاق، پافشاری روی نفاق و... در ارتباط با زندانیان مجاهد است. آیت‌الله منتظری نیز در خاطرات خود تأکید می‌کند که این فتوا برای زندانیان مجاهد صادر شده بود و برای زندانیان مارکسیست ظاهراً فتوای دیگری اخذ شده بود.

۵- متأسفانه تاکنون آمران و مجریان این قتل‌عام در اغلب استان‌ها و شهرستان‌ها معرفی نشده‌اند و از موضع آنان در رژیم اطلاعی در دست نیست. اما در ارتباط با مجریان قتل‌عام در زندان‌های اوین و گوهردشت که فتوای خمینی خطاب به آن‌ها بوده می‌توانم بگویم:

- جعفر نیری قاضی شرع و ریاست هیئت قتل‌عام به معاونت دیوان عالی کشور رسید و عملاً در ۱۶ سال گذشته گرداننده دیوان عالی کشور بوده است.

- ابراهیم رئیسی معاون دادستان تهران به ترتیب ، دادستان انقلاب اسلامی مرکز، رئیس سازمان بازرسی کل کشور، معاون اول قوه قضاییه رسید.

- مصطفی پورمحمدی، معاونت وزارت اطلاعات، به ترتیب جانشین وزارت اطلاعات در دوران فلاحیان و عضو موئر دفتر اطلاعات و امنیت خامنه‌ای، گردانندگان دستگاه اطلاعات موازی و از آمران اصلی قتل‌های زنجیره‌ای بوده است، قرار است وزیر اطلاعات دولت احمدی نژاد باشد.

- مرتضی اشراقی، دادستان انقلاب اسلامی مرکز، تنها فردی است که پس از قتل‌عام ترفیع مقام نیافته است. وی رئیس شعبه ۱۷ دیوان عالی کشور است و هم اکنون در خیابان قائم مقام فراهانی دفتر وکالت دارد.

- اسماعیل شوشتری، رئیس سازمان زندان‌ها، پس از قتل‌عام ترفیع مقام یافته و مدت ۱۶ سال در دولت‌های رفسنجانی و خاتمی وزیر دادگستری بود.

- محمد مغیثه‌ای (ناصریان)، دادیار زندان گوهردشت، پس از قتل‌عام ها ترفیع مقام یافته و هم اکنون مسئول دادستانی انقلاب در خیابان معلم تهران می‌باشد.

۶- از دید من نه تنها مقامات و مسؤلان رژیم بلکه تمامی کسانی که به هر دلیل دل در گرو این رژیم بسته‌اند در این جنایت و دیگر جنایات رژیم سهیم و شریکند.

۷- در سال ۶۷ هزاران جاودانه فروغ به وحشیانه ترین شکل به قربانگاه برده شدند، توجیه جنایت‌کاران ساده بود؛ قربانیان از کرده خویش اعلام انزجار و برائت نکرده و از امام «عادل»، تقاضای «عفو» و «بخشش» نکرده‌‌اند.

امروز نیز وجدان بیدار بین‌المللی شاهد آن است که جانیان در مقام قاضی و داور، حکم زجرکش کردن اکبر گنجی را با بهانه‌ی عدم تمایل او به استفاده از امکان «عفو» صادر کرده‌اند. و فردی چون خاتمی نیز در رابطه با گنجی اعلام می‌کند "حالا ميگم كه در اين مسئله هم خود اين آقا مقصره"!

۸- چنان‌چه امروز در رابطه با اکبر گنجی نیز می‌‌گویم، هر چند او به خوبی بخشی از حاکمیت را زیر ضرب گرفته و با تاباندن نور به تاریکخانه‌هاشان و با بذل جان خود در افشای آنان پافشاری می‌کند، اما از سروش هم قدردانی می‌کند که ریاست «انقلاب فرهنگی» را به عهده داشت و از عوامل اخراج صدها استاد دانشگاه و هزاران دانشجو بود. سروشی که خمینی را «کیمیای دیروز و آفتاب امروز» می‌نامد و در تابستان ۶۰ و در بحبوحه اعدام‌های دست‌جمعی، کودتا علیه بنی‌صدر و دست‌آوردهای انقلاب ۲۲ بهمن را تحقق اراده ملت و حرکت مدبرانه امام می‌نامید. یا آن‌که دوست نزدیکش حجاریان است که جزو بنیانگذاران دستگا‌ه‌های اطلاعاتی و سرکوب رژیم است. اگر نگوییم شرکت مستقیم در قتل‌عام زندانیان که اطلاع دقیق از برنامه ریزی و اجرای آن داشته است.

با این حال نباید حق را ضایع کرد چرا که در میان هیاهوهای رایج گنجی و خانواده‌اش تنهایند. البته این تنهایی کجا و تنهایی مادران، پدران، فرزندان و همسرانی که از محل قبر جگرگوشه‌ها و عزیزانشان نیز بی‌اطلاعند، کجا.

آن‌ها غریب‌اند اما نه به غریبی کسانی که سال‌هاست عزیزانشان مفقود‌الاثرند و مسئولان جمهوری اسلامی حاضر به پذیرش مسئولیت دستگیری و اعدام آن‌ها نیز نیستند. اطلاع دارم که در این رابطه حتا با حجاریان به عنوان معاون خاتمی نیز ملاقات کرده و موضوع را به اطلاع او نیز رسانده‌اند. گنجی بخشی از آن مفقود‌الاثر‌ها را به خوبی می‌شناسد و از آن‌ها نام برده است. و به خاطر همان در زندان است و امروز با مرگ دست و پنجه نرم می‌کند.

درست است که خانم گنجی گاه به سختی و با مشکلات بسیار بر بالین همسرش در «زندانستان میلاد» حاضر می‌شود، اما ما از کشوری حرف می‌زنیم که در آن همسران، فرزندان، پدران و مادران بسیاری بودند و هستند که ماه‌ها نتوانستند خبری از عزیزانشان کسب کنند و عاقبت خبر اعدامشان را شنیدند. آن‌ها حتا امکان تخلیه روحی و روانی خود را نیز نمی‌یافتند و از غصه دق کردند.

از رژیمی صحبت می‌کنیم که شهناز شرقی باردار را به خاطر اصرار در دیدار برادر زندانی‌اش شهنام، لای درب برقی زندان قزلحصار له کرده، زندانیان را مجبور به انتقال پیکر او کردند.

از رژیمی صحبت می‌کنیم که ۱۷ سال پیش در چنین روزی (پانزده مرداد) ناصر منصوری را از روی تخت بهداری زندان در حالی که فلج قطع نخاعی بود و هیچ تحرکی نداشت روی برانکارد به قتلگاه بردند و طناب بر گردنش انداختند و محسن محمدباقر که مادر زاد از دو پا فلج بود با پاهایی آهنین عصا زنان به قتلگاه برده شد. از این نمونه ها در حیات ننگین جمهوری اسلامی بسیار بوده است.

این‌ها را می‌گویم که ددمنشی، شقاوت‌ و بی‌رحمی رژیم در آن‌چه که بر اکبر گنجی و خانواده او روا می‌دارند، خلاصه نشود. مطمئناً با وضعیتی که گنجی امروز دارد از بیان این مطالب شادمان خواهد بود. تلاش او نیز نشان دادن این شقاوت است.

آرزو می‌کنم گنجی بماند و نرود و بازهم نور بر تاریکخانه های رژیم بیاندازد. اما متأسفانه او امروز در موقعیت و جایگاهی قرار دارد که دردمندانه به سوی مرگ یا میلادی دوباره می‌رود مگر که در این میان رویداد غیر منتظره‌ای رخ دهد. او به درستی دریافته که:

اظهار عجز پیش ستمگر ز ابلهی است

اشک کباب مایه طغیان آتش است

منبع: ایرج مصداقی

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

facebook Yahoo Google Twitter Delicious دنباله بالاترین

   

نسخه‌ی چاپی  


irajmesdaghi@gmail.com    | | IRAJ MESDAGHI 2007  ©