در هفدمین سالگرد قتلعام زندانیان سیاسی در حالی که اکبر گنجی روی تخت «زندان میلاد» با مرگ دست و پنجه نرم میکند، قاضیای که او را به زندان محکوم ساخته بود، به قتل میرسد.
پیش از این رژیم آنجا که در تنگنا قرار گرفته بود «سعید جان» ولی فقیه و یکی از مهمترین مهرههای امنیتی خود را نیز قربانی کرده و تعدادی از آنها را نیز به بند و زندان و شکنجه کشانده بود و این داستان همچنان ادامه دارد.
آنجا که پای منافع رژیم در میان بود، همسر سعید امامی را که به تازگی از سفر زیارت به همراه همسر خامنهای بازگشته بود، به زیر شکنجههای وحشیانه کشانده و چیزی از او باقی نگذاردند.
جنایتکاران این نظام برای حفظ آن، تا آنجا پیش رفتند که به «یادگار امام» نیز رحم نکردند.
اینها مواردی است که در جنگهای درونی باندهای رژیم از پرده بیرون افتاده است.
اما قتل قاضی مقدس در حالی اتفاق میافتد که اکبر گنجی با اتکا به مقاومت و ایستادگی خود و با نگاشتن نامههای شجاعانه، ولی فقیه رژیم را به مصاف طلبیده و افکار عمومی داخلی و بینالمللی را با استفاده از سلاح بُرّای مظلومیت به خدمت گرفته است.
استقامت و پایداری اکبر گنجی بحرانی عجیب را برای رژیم دامن زده است. در حالی که مقامات رژیم نگاهداری او را در زندان به صلاح خود نمیدانستند، با توجه به مواضع اعلام شده از سوی او و حمایتهای وسیع بینالمللی از وی، رها ساختن او را نیز بر نمیتابند.
رژیم در بحران فرو رفته، راه علاج را ایجاد بحران دیگری دیده و قرعه به نام قاضی مقدس میافتد. توجیه جنایتکاران ساده است، منافع نظام و «اسلام» اقتضا میکند که او «شهید» نظام شود. توجه داشته باشید، رژیم در مدیریت بحرانها استاد است و راه برون رفت از آنها را به خوبی میشناسد.
قاضی کشته شده همان کسی است که یک پایش نیز در پرونده قتل خانم زهرا کاظمی بود و از نزدیکان سعید مرتضوی شناخته میشد.
از این قتل چه کسی سود میبرد، چه کسی در تنگنا قرار میگیرد و راه برای چه کسانی باز میشود؟
به خبرهای منتشر شده رسانههای ویژه رژیم توجه کنید. گویی از قبل بیانیههایشان را آماده کرده و میدانستند چه اتفاقی قرار است بیافتد. این رسانهها در اقدامی هماهنگ همگی خبر از آن دادند که قاضی دادگاه اکبر گنجی به قتل رسید. عکسهای منتشر شده از ماشین حامل وی و صندلی خونین آن بیش از هر مورد مشابه دیگر است، چرا؟
در تشیع جنازه مقدس شعار اصلی «مرگ بر منافقین بود».
طراحان قتل، ظاهراً میخواهند حربههایی را که گنجی از آن برخوردار است بی اثر سازند. آنها میخواهند جنازه قاضی مقدس را که سابقه ننگینی در نقض حقوق بشر داشت به رخ اکبر گنجی و حامیان داخلی و بینالمللی او بکشند. وقاحت این رژیم حد و مرزی ندارد.(۱)
جنایتکاران به این ترتیب میخواهند «مظلومیت» و «بیپناهی» زن و فرزند پنج روزه قاضی مقدس را به رخ همسر درد کشیده و مقاوم اکبر گنجی و فرزندان دل نگران و مستأصلش بکشند و آنها را نیز خاموش سازند. همسر گنجی مجبور میشود فعلاً از تحصن خود در مقابل دفتر سازمان ملل دست بکشد.
طراحان جنایت با انتخاب قاضی مقدس که هم فرزند ۵ روزه دارد و هم قاضی دادگاه گنجی و متهمان کنفرانس برلین بوده میخواهند ولی فقیه و دستگاه قضایی سراسر جنایت رژیم را از زیر فشار درآورند.
فشار تا حدی از روی رژیم برداشته شده و گروههای درگیر حمایت از اکبر گنجی به جای آنکه فعالیتهای خود را تشدید کنند، دچار انفعال شده و با صدور ا طلاعیههای متعدد قتل قاضی جنایتکار را محکوم کرده و در مذمت خشونت و ... قلمفرسایی میکنند. گویی که قاضی مقدس قربانی خشونت است. نقش او در ایجاد خشونت و جنایت در حاشیه قرار میگیرد.
در ۴۸ ساعت گذشته در حالی که اکبر گنجی در وضعیت به غایت بحرانیای به سر میبرد، اخبار اعتصاب غذای او تحتالشعاع قتل قاضی مقدس قرار گرفته است.
منظور سردار حجازی فرمانده نيروی مقاومت بسيج چیست که گفت:
« از فردا قرار است اتفاقاتي بيفتد و كشور در آستانه تحول جديدي قرار دارد. دولت نيز دگرگون می شود. امروز بسيج و سپاه همانند چشمه جوشانی است كه می تواند نيروهای فراوانی را در اختيار دستگاه های مختلف قرار دهد.»
قاتل درست مانند ترور حجاریان، حرفهای عمل میکند. یک نفر با خونسردی هرچه تمام تر پای پیاده به او که پشت چراغ قرمز در ماشین نشسته نزدیک میشود، چند تیر شلیک میکند و بعد به سادگی محل را ترک میکند.
آیا نبایستی منتظر اتفاقات جدیدی باشیم؟
سؤال اساسی اینجاست، گنجی که سازمان و تشکیلاتی ندارد، حامیان گنجی که از چنین توانی برخوردار نیستند، اعتقادی نیز به آن ندارند، پس چه کسی این کار را به نیابت از گنجی و یا حامیان گنجی انجام داده است؟ اینجاست که دستگاه تبلیغاتی رژیم طبق سناریوی طراحی شده حکیم باشی را دراز میکند و تلاش میکند با یک تیر چند هدف را بزند.
هنوز فراموش نکردهایم که در موضوعاتی مانند انفجار حرم امام رضا، کشتن بیرحمانه کشیشهای ایرانی، قتلهای زنجیرهای در داخل کشور و ترورهای نفرتانگیز در خارج از کشور و حتا ترور حجاریان این مجاهدین بودند که از سوی رژیم و منابع نزدیک به آن مقصر شناخته میشدند. عدهای به ظاهر تحلیلگر سیاسی هم این جا و آنجا نشسته، آسمان و ریسمان به هم میبافتند تا از آب گلآلود به نفع خود ماهی بگیرند.
پس از قتل قاضی مقدس نیز، ارکستر رژیم شروع به نواختن کرده است. هر یک از اجزای این ارکستر به فراخور حال، بخشی از یک آهنگ موزون را مینوازند. تم آهنگ چنین است: قتل قاضی مقدس توسط مجاهدین خلق و ظاهراً در حمایت از گنجی و آماده ساختن زمینهی حمله از سوی آمریکا انجام گرفته است!
به تجربه ثابت شده است که تلاش باندهای رژیم برای انداختن مسئولیت این گونه جنایات به دوش مجاهدین بیش از هر چیز مؤید دست داشتن یکی از باندهای رژیم در این گونه ترور هاست. البته پیچیدگیهای رژیم و جناحهای آن را در انجام جنایت و اقدامات ضدبشری نبایستی دور از نظر داشت. (۲)
علیزاده رئیس دادگستری تهران که نقش اساسی و محوری در محکوم کردن گنجی به زندان داشت با ظرافت توأم با پیچیدگی گفت: «این ترور تاثیری در پرونده گنجی ندارد»
از اظهارات علیزاده بر میآید که گویا این ترور در ارتباط با اکبر گنجی بوده و دستگاه قضایی رژیم رعایت انصاف را به خرج میدهد.
خبرگزاری مهر که به قوه قضاییه رژیم نزدیک است با معرفی محمدکاظم انبارلویی سردبیر نشریه سردبیر نشریه رسالت و یکی از حلقههای بخش رسانهای قتلهای زنجیرهای، به عنوان کارشناس مسائل سیاسی، مینویسد: «گنجی در بیانیه های اخیر خود رسماً از گروهک منافقین حمایت کرده بود و چون شاخه نظامی مخالفین نظام، منافقین هستند و گروههای مخالف دیگر چنین امکانی را ندارند ، به نظر من منافقین بخاطر حمایت از گنجی این قاضی را ترور کردند»
سایت بازتاب که به محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص نظام وابسته است، در اقدامی شتابزده و به منظور رفع اتهام از باندهای رژیم مانند دفعات قبل به صحنه آمده و قتل قاضی مقدس را به این شکل به مجاهدین منتسب کرده است:
«يك منبع آگاه در گفتوگو با «بازتاب»، از احتمال وجود ارتباط ميان حمايتهای گسترده دو ماه اخير دولت انگليس در عراق و اروپا از گروه تروريستی مجاهدين خلق با ترور قاضی مقدس خبر داد».
سایت بازتاب مشخص نمیکند چه ارتباطی بین حمایت ادعایی دولت انگلیس از مجاهدین و انفجار بمب در مراکز وابسته به انگلیس در تهران است؟ (۳)
اما این سایت به نقل از منبع آگاه خود مینویسد:
«..... با توجه به آنكه گروه تروريستی مجاهدين خلق از نظر تعداد عمليات تروريستي و جنايتهای انجامشده، ركورددار فعاليتهای تروريستی در خاورميانه است، اين گروه به عنوان متهم رديف اول ترور قاضی مقدس به شمار میآيد.»
منبع آگاه فوق در ادامه خبر داد که :
«.... مجاهدين خلق براي انجام اينگونه عمليات، نيازمند پوشش ديپلماتيك و امنيتی بودهاند و اين اتفاق، قطعا بدون اطلاع و پوشش نامحسوس سرويسهای امنيتی غربی، به ويژه انگليس ـ كه در داخل عراق مرز عراق با ايران و حتی برخی نقاط كشور حضور دارند ـ ممكن نخواهد بود.
پخش اخباری از این دست لااقل این منفعت را برای مجاهدین دارد که نظر دولتمردان انگلیس را نسبت به پایه و اساس ادعاهای رژیم جلب میکند.
ادعای همراهی دولت انگلیس و سرویسهای امنیتی آن با مجاهدین در حالی صورت میگیرد که دولت انگلیس، وزیر خارجه و سرویسهای امنیتی آن پس از سقوط دولت عراق، مبتکر مذاکرات و پیشنهاداتی مبنی بر تحویل بیش از ۶۰ تن از رهبران مجاهدین بر اساس لیست مورد درخواست جمهوری اسلامی در ازای استرداد رهبران القاعده در ایران بودند.
سایت بازتاب توضیحی نمیدهد که چه کسی دولت انگلیس را به خاطر نزدیکی ادعایی به مجاهدین مجازات کرده است؟ همچنین توضیحی نمیدهد عملیات علیه منافع انگلیس هم نیازمند پوشش دیپلماتیک و امنیتی هست یا نه؟ در صورتی که پاسخ آری است، چه نیرویی پوشش امنیتی به آن داده است؟
مبشري، رييس دادگاههاى انقلاب نيز بدون آن که بیگدار به آب بزند از احتمال هدايت ترور قاضى مقدس در خارج از مرزها خبر داد و گفت:
«این مساله با مسايلى كه در حال حاضر در زمينهى انرژى هستهيى و موضعگيرى اروپا و آمريكا در قبال ايران مطرح است، بيارتباط نيست. آنها میخواهند در آستانهى روى كار آمدن دولت جديد با ايجاد ناامنى ضرب شستى نشان دهند»
عوامل رژیم که ظاهراً از ماهیت افراد پشت صحنه این قتل آگاهند، هنوز مطلع نیستند که مقامات بالاتر چه سناریویی را در حال پیریزی هستند به همین دلیل شقوق مختلف را مطرح میکنند که در صورت لزوم بعداً روی آن مانور دهند.
خسرو شمیرانی که برای نشریه شهروند کانادا خبر تهیه میکند، در هیأت تحلیلگر اپوزیسیون نیز زحمت کشیده و در رابطه با ترور معاون سعید مرتضوی ۴ فرضیه را مطرح میکند. ناگفته مشخص است که بیان چهار فرضیه پوششی است برای مطرح کردن همان فرضیهای که منبع سایت بازتاب و کاظم ابنارلویی اعلام داشته، یعنی دست داشتن مجاهدین در این قضیه. اتفاقاً ایشان نیز در این میان از یک منبع مطلع نام میبرند! که ظاهراً چندان مطلع نمیتواند باشد.
۴ فرضیه مطرح شده از سوی خسرو شمیرانی چنین است:
۱- قاضی مقدسی از سوی متهمان پروندههای منکراتی و یا حامیان آنها به قتل رسیده
۲- مجاهدین مبادرت به انجام آن کردهاند
۳- درگیری های داخلی رژیم بوده و برای جلوگیری از نشت اطلاعات به آن مبادرت کردهاند
۴- توسط طرفداران گنجی انجام گرفته است.
خسرو شمیرانی پس از مقداری صغرا -کبرا چیدن و از موضع یک تحلیل گر بیطرف، گزینههای ۱ و ۴ را نفی کرده و یکی از دو گزینه ۲ و ۳ را مقصر دانسته و هر دو گزینه را در جهت منافع یکدیگر معرفی میکند. ناگفته پیداست که تلاش او آن است که گزینه ۲ را مقصر جلوه دهد و بقیه گزینهها محلی از اعراب ندارند و برای جور شدن جنس است.
شمیرانی مینویسد:
«علاوه بر این به قول خبرگزاری مهر این قاضی ۴۲ ساله از ۱۷ سال پیش ( تابستان ۱۳۶۷) به این سوی به کار قضایی مشغول بوده و نتیجتا در پرونده های بیشماری حکم رانده است.
فرد مطلعی که نمیخواست از وی نام برده شود احتمال نقش برجسته احمدی مقدس در اعدامهای ۱۳۶۷ را بسیار زیاد ذکر کرد»
توجه کنید، تلاش آقای شمیرانی برای ربط موضوع به مجاهدین تا کجا غیراخلاقی است. شمیرانی با کانال زدن به قتلعام سال ۶۷ که این روزها هفدمین سالروز آن را پشت سر میگذاریم، تلاش میکند قاضی مقدس را دارای نقشی برجسته در آن کشتار معرفی کند. او با این کار قصد دارد قتل قاضی مقدس را به عنوان یک اقدام انتقامجویانه از سوی مجاهدین که نخستین قربانیان کشتار ۶۷ بودند، معرفی کند. .
من به سهم خود میتوانم شهادت دهم که قاضی مقدس هیچ نقشی در قتلعام سال ۶۷ نداشت.(۴) او به هنگام قتلعام ۶۷ به قول منبع آقای شمیرانی در حالی که ۲۵ سال بیشتر نداشت تازه کار قضایی را آغاز کرده بود و تصدیق میکنید که امر مهم قتلعام زندانیان سیاسی را به دست یک آدم ناوارد ناشی تازه کار نمیدهند. در حالی که در آن هیئت کسانی بودند که متجاوز از هفت سال تجربه در این امر داشتند و بارها امتحان پس داده بودند. تازه اگر نقش مقدس در این کشتار «برجسته» است چگونه «احتمال» آن میرود؟ آیا منطقی در نگارش این جمله هست؟البته ایشان به هنگام نوشتن دقتی به خرج نمیدهند (۵)
خسرو شمیرانی در ادامه پیشبرد سناریوای که سایت بازتاب و منابع رژیم مبتکر آن بودهاند مینویسد:
ترور توسط بخشی از اپوزیسیون که رسما و علنا لگام خود را به سازمانهای اطلاعاتی آمریکایی سپرده است، صورت گرفته است. در این صورت میتوان ترور اخیر، که چند ساعت پس از انفجار یک بمب صوتی در ساختمان دفتر هواپیمایی برتیش ایر ویز انجام شده است را در ردیف بمب گذاریهای پیش از انتخابات ریاست جمهوری در تهران، قم و اهواز قرار داد.
خسرو شمیرانی برای آنکه سناریواش نعل به نعل شبیه سناریوی رژیم معرفی نشود ادعای بازتاب را تغییر داده و به جای انگلیس و سرویسهای امنیتی آن، «سازمانهای اطلاعاتی آمریکا» را گذاشته است.
طبق تئوری خسرو شمیرانی، بمبگذاری های همزمان تهران، قم و اهواز در دوران انتخابات را نیز مجاهدین انجام دادهاند! بمبگذاری در دفتر بریتیش ایرویز نیز در ردیف همان بمبگذاریهاست.
آیا با وجود چنین افرادی در هیأت اپوزیسیون، تعجب میکنید که چرا یک رژیم سراسرجنایت هنوز بر سر کار است؟
بحث من دفاع از جریان و یا گروه سیاسی خاصی و یا در اینجا به طور خاص مجاهدین نیست، بحث من دفاع از حقیقت است که به مسلخ میرود.
اما در پایان یک نکته را از نظر نبایستی دور داشت و آن این واقعیت است که قاضی مقدس، اکبر گنجی را به جرم نور افکندن بر تاریکخانه اشباح به زندان محکوم کرد و خود قربانی یکی از همان تاریکخانهها شد.
آیا دیگران درس عبرت خواهند گرفت؟
ایرج مصداقی
irajmesdaghi@yahoo.com
پاورقی:
۱- یادتان هست میخواستند فرج سرکوهی را در سلول کمیته مشترک سر به نیست کنند و به عنوان صاحب حق، جنازه او را از دولت آلمان طلب کنند!
زرنگی آلمانیها و عدم پذیرش این موضوع که شخصی به نام سرکوهی وارد آلمان شده، دست جنایتکاران را بست و سرکوهی عمری دوباره یافت.
۲- در تقسیم کاری که باند سعید امامی پیش از انتخابات دوم خرداد در وزارت اطلاعات کرده بود، مصطفی کاظمی یکی از سردمداران قتلهای زنجیرهای، نقش حامی جناح «اصلاح طلب» رژیم را در محافل درونی ایفا میکرد.
۳- توجه داشته باشید همان روز قتل «قاضی» مقدس، دو بمب( مشابه همانها که در دوران انتخابات در شهرهای تهران، قم و اهواز منفجر شد و صدایش را هم در نیاوردند و کسی هم در این رابطه دستگیر نشد و کسی اعتراضی هم به آن نکرد) در مراکز وابسته به دولت انگلیس منفجر شده بود.
۴- این گونه که ما پیش میرویم چیزی نخواهد گذشت که تعداد دستاندرکاران قتلعام زندانیان سیاسی از تعداد قربانیان آن زیادتر خواهد شد. در هفده سال گذشته حرفی از دست داشتن مقدس در کشتار سال ۶۷ نبود. خواهش من به عنوان یک نفر که دهسال در زندانهای رژیم بوده و یکی از شاهدان زنده قتلعام سال ۶۷ میباشد از همه گروهها و جریانهای سیاسی این است که برای یک بار هم که شده لیست عاملان قتلعام سال ۶۷ را اعلام کنند تا هر روز با نامهای جدید روبرو نشویم که اصل قضیه را نیز لوث میکند. البته من به سهم خود این کار را در ارتباط با زندانهای اوین و گوهردشت کردهام.
۵- دقت آقای شمیرانی در بیان مطالب تا آنجاست که در مورد یک مطلب مشخص تقریباً دادهی درستی به خواننده منتقل نمیکنند. ایشان در باره خانم برقعی مینویسند:
«گفته میشود که خانم برقعی نیز به دلیل اطلاعاتش در مورد قتل سید احمد خمینی توسط باند سعید امامی با ضربات چاقو کشته شده و جسدش در بیابانهای اطراف قم به آتش کشیده شد. خانم برقعی همسر برادر مصطفی پورمحمدی است که به احتمال قوی پست وزارت اطلاعات را در کابینه احمدی نژاد به عهده خواهد گرفت»
خانم برقعی در قم زندگی میکرد و به خاطر اطلاعاتش از روابط غیر اخلاقی فلاحیان کشته شد. او دارای موقعیتی نبود که از راز قتل احمد خمینی باخبر باشد. جسد وی در همان منزل مسکونیاش به آتش کشیده شد. در ضمن او همسر پسرعموی مصطفی پورمحمدی است. آیا یک خبرنگار نبایستی مستند تر و دقیق تر بنویسد.