سایت بازتاب وابسته به محسن رضایی و خبرگزاری فارس نزدیک به قوه قضاییه، خبر از دستگیری سیروس ناصری دیپلمات ارشد رژیم در مذاکرات هستهای با اروپا دادند.
سیروس ناصری رییس هیات ایرانی در مذاکرات گروه کارهسته ای ایران و اروپا همزمان نایب رئیسی هیأت مدیره شرکت مهندسی و سرویسهای حفاری اورینتال کیش را نیز به عهده داشت.
این سایت خبر فوق را تحت عنوان «بازداشت عناصر برجسته مافيای نفتی مرتبط با مذاكرات هستهای» منتشر ساخت.
گفته میشود اورینتال کیش، متعلق به نزدیکان هاشمی رفسنجانی است که تنی چند از آنان نیز در میان دستگیر شدگان هستند.
منابع یاد شده خبر دادند که «سيروس ناصری با كمك يكي از مسئولان دفتر سازمان ملل در ايران و چند فعال در كارتلهای انرژی، شركت نفتی کیش اورینتال را در انگليس و دبی به ثبت رسانده و در خيابان ناهيد در بلوار آفريقا آغاز به كار كرده است».
ظاهراً افراد یاد شده به خاطر قرارداد منعقد شده بین این شرکت و هالیبورتون (۱) دستگیر شدهاند.
منابع یاد شده در دعوای جناحهای رژیم به تشریح قراردادهای منعقد شده با هالیبرتون که روی قراردادهای اسارت بار دوره قاجار را نیز سفید کرده پرداخته و پرده از سیاهکاری های رژیم در جریان انعقاد یکی از قراردادهای ضدملی بر میگیرند.
در حالی که تا چند روز دیگر محمود احمدینژاد و تیم همراه او قدرت را در دست میگیرند، یکی از اهداف اصلی این دستگیریها میتواند اهرم فشار روی هاشمی رفسنجانی باشد. چرا که باندهای قدرت رژیم از تحرک و تلاش وی برای ایجاد یک جبهه مخالف در هراسند. (۲)
از سوی دیگر دستگیری رئیس گروه کار مذاکرات هستهای با اروپا و تأکید روی این نکته که «قرارداد ايران و هاليبرتون نشان میدهد كه دو نفر اصلی، ديك چنی، معاون رئيس جمهور آمريكا و سيروس ناصری هستند» (۴) ضمن پرونده سازی برای جناح رقیب میتواند ضربه جدی به مذاکرات هستهای با اروپا بوده باشد و تلاش برای زیر سؤال بردن توافقات انجام گرفته به منظور باجخواهی از طرفحساب های خارجی.
اما آنچه که مرا واداشت این مقاله را بنویسم، تحلیل دستگیریهای اخیر و اهداف پشت پرده آن نیست.
بلکه دستگیری سیروس ناصری مرا برد تا قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ و ترور ناجوانمردانه دکتر کاظم رجوی و دیگر جنایتهای انجام گرفته توسط کارگزاران دولت جمهوری اسلامی.
خوب است بدانیم سیروس ناصری که یک دست در مذاکرات اتمی و یک دست در ادارهی شرکت نفتی کیش اورینتال داشت، چه گذشتهای دارد.
او بیش از یک دهه سفیر رژیم در ژنو و نماینده دايمی دولت جمهوری اسلامی در ملل متحد و کمیسیون حقوق بشر بوده است. یکی از اتهاماتی که متوجه وی میباشد و به خاطر مصونیت دیپلماتیک از پیگیری حقوقی در کشور سوئیس در امان ماند، مشارکت و همکاری و ایجاد تسهیلات برایتیم ترور دکتر کاظم رجوی در آوریل سال ۱۹۹۰ در کوبه نزدیک ژنو مقر اروپایی سازمان ملل متحد میباشد.
در میان شرکت کنندگان کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد کسانی هستند که شاهد بودهاند سیروس ناصری با اشاره دست به گلوی خود، دکتر کاظم رجوی را تهدید به مرگ کرده بود.
پس از این که در دوران سفارت وی یکی از وابستگان سفارت جمهوری اسلامی با اسلحه در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل حضور یافته بود، سرویسهای امنیتی سازمان ملل دستگاههای فلزیاب (دیتکتور) را در ورودی کمیسیون حقوق بشر قرار دادند.
وی در سیاهترین دوران جمهوری اسلامی، سعی در مخدوش کردن پرونده نقض حقوق بشر توسط حاکمان جمهوریاسلامی داشته و تمامی تلاش خود را برای ممانعت از تصویب قطعنامههای نقض حقوق بشر توسط کمیسیون مربوطه به خرج داده است.
سیروس ناصری در خلال سه سفر گالیندوپل به تهران در سالهای ۶۸، ۶۹ و ۷۰ تلاش زیادی برای منحرف کردن نماینده ویژه و مخدوش ساختن مأموریت وی داشت.
سیروس ناصری پس از قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ بیشترین کوشش را برای جلوگیری از صدور قطعنامه محکومیت جمهوریاسلامی به خرج داده بود.
برای آنکه با ذات پلید سیروس ناصری و رژیمی که او نمایندگی میکرد آشنا شویم تنها مروری میکنم به یکی از گزارشات سالیانه گالیندوپل گزارش ویژه اسبق سازمان ملل متحد در رابطه با نقض حقوق بشر در ایران و پاسخهای سیروس ناصری به عنوان نماینده دولت. توجه داشته باشید سیروس ناصری در طول مأموریت خود در سازمان ملل متحد صدها پاسخ در ردیف پاسخهای زیر داده است.
رینالدو گالیندوپل در گزارش (۳) خود به اجلاس چهل و نهم کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد در پاراگراف ۳۸ مینویسد:
«در نیمه دوم آوریل ۱۹۹۲، گفته میشود که ۴۵ تن در تهران اعدام شدند. اجساد آنها به گورستان مسگرآباد در جنوب تهران منتقل شد. نام پنج تن از آنها به این شرح گزارش شده است: آقای لحاج علی احمدی، آقای حمید نادری، آقای محمد سلامی، آقای سرمدی و آقای بشار شبیبی که توسط یک گروه مخالف عراقی موسوم به اتحادیه میهنی کردستان به مقامات ایرانی تحویل داده شد. هیچ دلیل رسمی برای اعدام آنها داده نشده است.»
سیروس ناصری به عنوان نماینده دولت جمهوری اسلامی ایران در پاسخ ۲۴ نوامبر ۱۹۹۲ خود اظهار داشته است:
«در ماه آوریل هیچ اعدامی به دلیل سیاسی در تهران صورت نگرفته است. افرادی مورد ادعایی را که نامشان برده شده، هیچ یک از ارگانهای مربوطه در جمهوری اسلامی ایران نمیشناختند. سازمان مجاهدین که در سرکوبی قیام مردم عراق به صدام حسین کمک کرده، مدعی است نیروهایش در زد وخورد ها توسط گروههای کرد عراقی(اتحادیه میهنی کردستان عراق)، اسیر شدهاند و گروه مذکور آنها را تحویل ایران داده است. با این همه باید خاطر نشان شود که دهها نفر از اعضای سازمان نامبرده، که به طور وحشیانه به قتلو غارت مردم کرد عراق مشغول بودهاند، در حال جنگ با نیروهای مخالف صدام کشته شدهاند. اشخاص نامبرده احتمالاً از همین دسته هستند»
اما حقیقت ماجرا:
از پنج نفری که در گزارش نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل نام برده شده ۳ نفر را شخصاً میشناسم و با دو نفر از آنها یعنی آقایان حمید نادری و محمد سلامی هم بند بودهام. شرح روابطم با محمد سلامی که بیش از ده سال از عمر خود را در زندانهای جمهوری اسلامی سپری کرد، در جلد ۳ و ۴ کتاب نه زیستن نه مرگ، آوردهام.
همانطور که در گزارش سازمان مجاهدین خلق آمده و نماینده ویژه در این گزارش و گزارشهای قبلی خود منعکس کرده، آقایان بشار شبیبی و ذوالفقاری توسط نیروهای اتحادیه میهنی کردستان عراق دستگیر و به رژیم جمهوری اسلامی تحویل داده شده بودند.این دو نیز در اوین به سر میبردند و در تاریخ فوق در اوین به دار آویخته شدند.
سیروس ناصری به نمایندگی از سوی دولت جمهوری اسلامی ایران از کدام ارگانهای مربوطه تحقیق کرده خدا میداند!
رینالدو گالیندوپل در پارگراف ۵۸ گزارش مزبور مینویسد:
در اوایل اوت ۱۹۹۲، آقای فریدون فرخزاد عراقی، شاعر، هنرپیشه سینما و شومن ایرانی، در محل اقامتش در بن(آلمان) گویا توسط مأموران دولت ایران با چاقو به قتل رسید. ...
سیروس ناصری در مقام نماینده دولت جمهوری اسلامی ایران در پاسخ مورخ ۲۴ نوامبر ۱۹۹۲ نکات زیر را بیان میکند:
«طبق تحقیق پلیس آلمان، قاتل فرخزاد یک همجنس گراست که با انگیزههای جنسی و نه سیاسی مرتکب این عمل شده است. با این که مطلب فوق به اثبات نرسیده است و تحقیقات ادامه دارد، سفارت جمهوری اسلامی ایران در بن آمادگی خود را برای همکاری با مقامات قضایی و پلیس اعلام کرده است. همزمان، این سفارت خواستار اقدام عاجل برای پیدا کردن قاتل یا قاتلان فرخزاد شده است. کسی که فرخزاد را کشته یقیناً یکی از مخالفان رژیم ایران است. آقای فرخزاد در جلسهیی که در کانادا برگزار شد، همکاری مجاهدین با صدام را محکوم کرده بود و عدهیی از ایرانیان حاضر در جلسه با وی همصدا شده و آنها را جاسوس و مزدور صدام خوانده بودند»
سالها بعد اکبر گنجی در اقدامی شجاعانه افشا کرد که قاتل فرخزاد آنگونه که سیروس ناصری و سفارت جمهوری اسلامی ایران به نماینده ویژه گزارش دادهاند، نبوده بلکه سرویس امنیتی رژیم و تروریستهای اعزامی از تهران عامل آن بودهاند.
آقایان حجاریان و ربیعی که به اسناد مربوطه و بازجوییهای عناصر دستگیر شده وزارت اطلاعات دسترسی دارند به خوبی نسبت به ماهیت عناصر درگیر در این جنایت اشراف دارند.
نماینده ویژه در پاراگراف ۶۲ گزارش خود در رابطه با ترور دکتر کاظم رجوی مینویسد:
«در مورد قتل آقای کاظم رجوی، در کوپه(سوئیس)، در روز ۲۴ آوریل۱۹۹۰، گزارش شده که قاضی تحقیق استان وو، به درخواستهایی که از طریقانترپل برای پلیس ایران فرستاده است، تا کنون جز جوابهای ناقص دریافت نکرده است. به نوشته روزنامه کوریه به تاریخ ۲۲-۲۳ فوریه ۱۹۹۲، تحقیقات نشان دادهاند که ۱۳ نفر، از جمله آقای یدالله صمدی، ۳۲ ساله، تابع ایران، و آقای محمد سعید رضوانی، ۳۴ ساله، تابع ایران، در این ماجرا دست داشتهاند.»
سیروس ناصری به عنوان نماینده دولت جمهوری اسلامی در پاسخ میگوید:
«در باره ترور کاظم رجوی، سفارت جمهوری اسلامی ایران در برن از مقامهای قضایی سوئیس خواستار اطلاع بیشتر در باره افراد مورد سوءظن و ایجاد ارتباط لازم برای همکاری مطلوب شده است. این درخواست را وزیر خارجه و معاونش در ملاقاتهای متعدد خود با مقامهای رسمی سوئیس بازهم مطرح و پیگیری کردهاند. مقامهای وزارت خارجه سوئیس قول دادند که در این زمینه همکاری کنند ولی تا این لحظه، اقدامی برای کمک نکردهاند»
این ادعا ها در حالی است که هر ۱۳ نفر با پاسپورت دیپلماتیک و شماره سریالهای مشخص طی پرواز ایران ایر از سوئیس به مقصد تهران خارج شده اند. سیروس ناصری که جنایت در حوزه مأموریت او اتفاق افتاده بود بهتر از هر کسی در جریان این جنایت بزرگ میباشد.
نماینده ویژه در پاراگراف ۶۴ گزارش خود در رابطه با قتل دکتر شاپور بختیار به دست داشتن مقامات رژیم اشاره میکند:
سیروس ناصری در پاسخ خود میگوید:
« در مورد ترور شاپور بختیار، تحقیق هنوز ادامه دارد. دولت ایران در موارد متعدد با پلیس ومقامهای قضایی فرانسه همکاری کرده است. نه ادعاهاییکه رسانههای همگانی فرانسوی طرح کردهاند و نه گزارشهایی که گروههای مخالف برای تیره کردن روابط فی مابین ایران و فرانسه پخش میکنند، از طرف مقامهای قضایی و پلیس فرانسه تأیید نشده است»
این ادعاها در حالی است که در این پرونده، مسعود هندی مدیر صدا و سیما در پاریس و علی وکیلی راد دستگیر، محاکمه، محکوم و زندانی شدند و حکم دستگیری بینالمللی برای محمد آزادی و فریدون بویراحمدی برای شرکت مستقیم در این قتلها و برای شیخ عطار مشاور وزیر پست و تلگراف و تلفن به دلیل همدستی در جرم صادر نمود.
در پاراگراف ۱۳۷ گزارش خود مینویسد:
«ادعا شده که زندانیان بسیاری، سالها پس از اتمام دوران مجازاتشان، همچنان در زندان نگهداشته میشوند و آزادیشان مشروط به پذیرش یک توبه نامه است. بعضی از زندانیان سیاسی تنها زمانی آزاد شدند که پذیرفتند به مصاحبه ویدیویی تن در دهند که گاه ساعتها طول میکشد و طی آن زندانیان به تفضیل به خلافکاریهای ادعا شده علیه آنها، اعتراف میکنند، سازمانهای سیاسی خود را محکوم میکنند و به پشتیبانی از جمهوری اسلامی تعهد میسپارند. ...»
سیروس ناصری در پاسخ میگوید:
«هیچ فردی در زندان نگهداری نمیشود، مگر به موجب حکم دادگاه، و در صورت هرگونه تخلف، قضیه تحت تعقیب قرار میگیرد. بر طبق مفاد قانون، مقامات محاکم و زندانها باید با متهم رفتار انسانی داشته باشند، و هیچ کس مجاز نیست به اعمالی از قبیل توبه گرفتن یا ضبط مصاحبهی تلویزیونی تحت فشار دست بزند»
امروز ۱۷ سال از قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ میگذرد. بر کسی پوشیده نیست هزاران نفر تنها به خاطر نپذیرفتن نوشتن انزجارنامه، انجام مصاحبه، همکاری اطلاعاتی و نخواندن نماز به جوخههای اعدام سپرده شدند.
نماینده ویژه در پاراگراف ۱۵۵ در ارتباط با سرکوب تظاهرات شیراز و مشهد در سال ۷۱ مینویسد:
«گزارش شده است که این افراد، پس از محاکمهای که شیوههای آن با ضوابط بینالمللی یک دادرسی منصفانه مطابقت نداشت، محکوم شدند. بعضی از این محاکمات صدور حکم مرگ را در پی داشتهاند. تعدادی از افراد به ضربات شلاق یا حبسهای بلند مدت محکوم شدهاند و...»
سیروس ناصری در پاسخ میگوید:
«قوه قضاییه با هر گونه تعقیب جزایی و محاکمه متهم که بر خلاف آیین دادرسی منطبق با معیارهای قبول شده باشد، به شدت مخالف است، و همان طور که قبلاً خاطر نشان شد، هیچ حکمی که بدون رعایت معیارهای نامبرده صادر شده باشد، قانونی نبوده و باطل است. همچنین، هیچ حکم اعدامی صادر و اجرا نخواهد شد، مگر پس از گذار از چندین مجرای کلیدی قانونی به شرح زیر: حق پژوهش، ارجاع پرونده به دیوان عالی کشور، تقاضای عفو پس از ابرام حکم اعدام توسط دیوان عالی کشور، و انتظار برای جواب»
آیا واقعاً اینگونه است. آیا احکام اعدام چنین مسیری را طی کردهاند؟ آیا قتلعام زندانیان سیاسی بر این روال انجام گرفت؟
امروز سیروس ناصری در سلول انفرادی و تحت بازجویی قرار دارد، هرچند او تحت عنوان یکی از «عناصر برجسته مافيای نفتی مرتبط با مذاكرات هستهای» دستگیر شده است؛.
اما، آیا به این هم فکر خواهد کرد که چه کسی از حق او دفاع میکند؟ آیا لحظهای به یاد هزاران نفری که از همان سلولها به جوخههای اعدام رفتند، خواهد افتاد؟
آیا در تنهایی سلول به یاد خواهد آورد که چگونه در همین روزها هزاران زندانی قتل عام شدند؟
آیا او به یاد خواهد آورد که نمایندگی این رژیم را در مجامع بینالمللی به عهده داشت و تلاش میکرد خون به ناحق ریخته زندانیان را پایمال کند.
آیا «آیین دادرسی منطبق با معیارهای قبول شده» در رابطه با او که خودی است، رعایت شده؟
هان ای دل عبرت بین ایوان مداین را آیینه عبرت دان....
پاورقی
.
۱- دفتر هالیبرتون در سال ۲۰۰۰ در تهران افتتاح شده و به تلاش برای حضور در صنايع نفتي جنوب ايران پرداخت.
۲- حجاریان در مصاحبه اخیرش از رفسنجانی به عنوان یکی از رهبران و چهرههای شاخص «جبههدمکراسی» که وی از آن دم میزند، نام میبرد
۳- E/CN.4/1993/14 به تاریخ ۲۸ ژانویه ۱۹۹۳
۴- قابل توجه کسانی که روی حمایتهای دیک چنی و امثال او در جهت حمایت از مبارزه مردم ایران برای نیل به آزادی، حساب میکنند.