کودتای اول:
حاکمان جمهوری اسلامی در خرداد ۶۰ با کودتا علیه ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهوری قانونی کشور به قدرت فائقه دست یافتند.
از نقش بهشتی، محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر که بگذریم، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، سیدعلی خامنهای و محسن رضایی به عنوان فرمانده اطلاعات و امنیت سپاه پاسداران از گردانندگان اصلی این کودتا بودند. میرحسین موسوی و مهدی کروبی به عنوان رهبران حزب جمهوری اسلامی نقش مهمی در این کودتای خونین به عهده داشتند و به همین خاطر پس از کودتا به نخست وزیری و نایب رئیسی مجلس دست یافتند. میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی با هدایت روزنامههای جمهوری اسلامی و کیهان، نقش ستاد تبلیغاتی این کودتا را به عهده داشتند. نقش این دو روزنامه در روزهای سیاه سال ۶۰ درست مانند روزنامههای دولتی ایران، کیهان، رسالت و... و خبرگزاریهای فارس، ایرنا، رجا نیوز، انصار نیوز و ... در روزهای گذشته بود.
آن موقع هدایت رادیو تلویزیون رژیم در دست علی لاریجانی بود و در شورای سرپرستی رادیو تلویزیون، حسن روحانی و احمد توکلی نشسته بودند. سیاستی که پیش میبردند مانند سیاستی است که این روزها رادیو تلویزیون تحت هدایت ضرغامی پیش میبرد.
حاصل این کودتا بسط و توسعهی سرکوب خونین در سراسر کشور بود. دهها هزار اعدامی، صدها هزار شکنجه شده و زندانی سیاسی تنها یکی از ثمرات این کودتای ننگین بود.
بهشتی و رجایی از جمله رهبران این کودتای خونین اولین کسانی بودند که جان خود را بر سر آن گذاشتند و در آتش قهر مردم سوختند.
کودتای دوم:
در فروردین سال ۱۳۶۸ این بار خمینی رهبر جمهوری اسلامی با کارگزاری مجمع روحانیون مبارز و باندهای سیاه حکومتی کودتا علیه آیتالله منتظری را سامان داد.
فردای کودتا، میرحسین موسوی و عبدالله نوری کارگزاران این کودتا بودند.
موسوی با صدور بخشنامهای به وزارتخانهها، ادارات و شرکتهای دولتی و نیمه دولتی دستور جمعآوری کلیه عکسها، پلاکاردها و هرگونه آثار مربوط به آیتالله منتظری را داد.
عبدالله نوری در سمت نماینده خمینی در سپاه پاسداران، فرماندهی یورش به محل استقرار آیتالله منتظری در قم را شخصاً به عهده گرفت. به فرمان خمینی او مأمور شده بود هرآنچه را که مربوط به قائممقامی ایشان است از بین ببرد.
رهبران مجمع روحانیون مبارز از مجید انصاری گرفته تا هادی خامنهای که کبکشان خروس میخواند و عنقریب همه چیز را در اختیار خود میدیدند، پشت سر هم مصاحبه مطبوعاتی برگزار میکردند و در دانشگاهها حضور مییافتند و بر آیتالله منتظری که تنها مانده بود تیغ میکشیدند. تمام تلاش آنها بر این پایه قرار گرفته بود که آیتالله منتظری را به مصاحبه تلویزیونی از نوع شریعتمداری بکشانند و او را مجبور به توبه و درخواست عفو و بخشودگی از خمینی کنند. این سیاست را عبدالله نوری و درینجفآبادی ابتدا تلاش میکردند به طور خصوصی پیش ببرند که موفقیتی حاصل نکردند.
کرباسچی در روزهای خوش پس از کودتا علیه آیتالله منتظری، به دنبال آن بود که قبای رهبری را به تن احمد خمینی بدوزد.
رادیو تلویزیون تحت حاکمیت محمد هاشمی رفسنجانی و روزنامههای باندهای مختلف رژیم از رسالت گرفته تا کیهان و اطلاعات عرصه تاخت و تاز کودتاچیان بودند.
کودتای ناتمام فروردینماه ۶۸، دو ماه بعد با کارگردانی رفسنجانی و احمد خمینی و انتخاب خامنهای به عنوان رهبر و ولی فقیه جمهوری اسلامی تکمیل شد. این کودتا برخلاف بعضی پیشبینیها با کمترین هزینه با موفقیت به پایان رسید. اما جهان به کام بخشی از کودتاچیان نشد. خمینی مرد، احمد خمینی بهای جاهطلبیهایش را با بذل جان داد و بخشی از کودتاچیان که در دفتر خمینی و مجمع روحانیون مبارز نشسته بودند هریک به گوشهای خزیدند.
کودتای سوم:
با هزار وعده و وعید، با هزار ترفند و حقه، مردم را متقاعد کردند که در نمایش خیمه شب بازی انتخابات رژیم شرکت کنند. مردم از روی استیصال و به امید اندک تغییری در زندگی خود، به موسوی که یکی از کودتاچیان قبلی بود رضایت دادند. نظام جمهوری اسلامی با هدایت خامنهای و فرماندهی سپاه پاسداران و نیروهای سرکوبگر رژیم این بار به انتخاب درون حکومتی هم گردن نگذاشت و با توسری تحقیرآمیزی جناح رفسنجانی - موسوی را از همان لحظهی اول شمارش آرا شکست خوردهی انتخابات معرفی کرد.
در کودتاهای قبلی لااقل برکنار شدگان از رهبر کودتاچیان تظلمخواهی نکردند. در حقارت دستهی اخیر همین بس که موسوی، رفسنجانی، ناطق نوری، کروبی و ... از فرمانده کودتاچیان و آن کس که سررشته امور را به دست دارد تظلمخواهی میکنند و به استفاده از راهکاهای مندرج در قانون اساسی رژیم اشاره میکنند.
معلوم نیست کسانی که نمیتوانند از آرایی که به نفع خودشان به صندوق ریخته شده صیانت کنند چگونه میخواستند اصلاحات را در کشور پیش ببرند و به وعدههایشان عمل کنند.
خمینی در سال ۶۰ یک بار به صراحت اعلام کرد «اگر ۳۶ میلیون نفر بگویند آری من میگویم نه»! او دایرهی قدرت ولایت مطلقه فقیه در نظام جمهوری اسلامی را بی پرده بیان میکرد. امروز خامنهای از همان رهنمود خمینی استفاده میکند. جناحهای رژیم و به ویژه پیروان «امام راحل» نبایستی از این مسئله گلهای داشته باشند.
چنان که از ظواهر امر بر میآید کودتای سوم رژیم نیز با موفقیت به کار خود پایان خواهد داد. آنهایی که تا دیروز شیادانه حکومت احمدینژاد را محصول سیاست تحریم انتخابات معرفی میکردند امروز بایستی پاسخ دهند با وجود مشارکت فوقالعاده مردم در نمایش انتخابات، ادامه حکومت احمدینژاد محصول چیست؟
باید دید در این کودتا و حوادث پس از آن چه کسانی قربانی خواهند شد و آرایش جدید نیروها چه خواهد بود.
ایرج مصداقی
۹ صبح ۲۳ خرداد ۱۳۸۸
Irajmesdaghi@yahoo.com
www.irajmesdaghi.com