۱– چرائي صدور حكم اعدام براي فعالين كرد در شرايطي كه افكار عمومي و وجدانهاي بيدار در سطح بين المللي نقد عملكردهاي ضد بشري جمهوري اسلامي را سالهاست در پيش گرفته است، كدامند؟
عملکرد رژیم در کردستان به خاطر حساسیتهای منطقه، متفاوت از دیگر نقاط کشور است. پس از اشغال عراق توسط نیروهای آمریکایی و تشکیل دولت کردستان در شمال عراق و بهرهمندی از درآمد نفتی عراق، وضعیت منطقه به لحاط اقتصادی و اجتماعی رو به بهبود گذاشته و در پاره ای موارد قابل قیاس با کردستان ایران نیست. مردم از طریق رفت آمد به کردستان عراق و همچنین از طریق تلویزیونهای ماهوارهای درجریان این پیشرفتها قرار میگیرند. آزادیهای نسبی اجتماعی که در کردستان عراق حاکم است زمینهی حرکتهای اجتماعی در کردستان ایران را فراهم میکند. اگر ملاحظه کنید سطح جنبش اعتراضی در کردستان در چند سال گذشته نسبت به قبل ارتقا پیدا کرده است. اعتصاب عمومی سراسری مردم در سالگرد ترور جنایتکارانه دکتر قاسملو رهبر حزب دمکرات کردستان یک نمونه از آن است. رژیم برای مقابله با جنبش مردمی در کردستان ناگزیر از افزایش میزان سرکوب مردم است. صدور احکام اعدام را در این چارجوب باید دید. ایجاد ثبات در کردستان و مقابله با جنبش مردمی اولویت رژیم است بنابر این مادامی که امنیت و ثبات رژیم در خطر باشد مقامات رژیم اهمیتی به افکار عمومی بینالمللی نمیدهند.
۲ – چگونه ميتوان سدي مستحكم در برابر اجرا، اين احكام قرون وسطائي ايجاد نمود؟ پيشنهاد شما چيست؟
در طول ۳ دهه حیات جمهوری اسلامی، هرگاه منافع این رژیم اقتضا کرده مسئولان این نظام ابایی از صدور و اجرای احکام قرون وسطایی نداشتهاند و در آینده نیز نخواهند داشت. ما نباید فریب مانورهای رژیم را بخوریم. بسیاری اوقات رژیم با مانورهایی که می دهد آگاهانه نیروهای سیاسی را سرگرم کرده و نیروی آنها را به هرز میبرد. در آنها ایجاد توهم میکند و بعد کار خود را پیش میبرد.
از نظر من نمیتوان سدی «محکم» در برابر اجرای احکام قرون وسطایی رژیم ایجاد کرد. اگر چنین امکانی هست که بتوانیم ارادهمان را به رژیم تحمیل کنیم چرا آن را در راه سرنگونی این رژیم به کار نبریم که از شر همهی این مشکلات خلاص شویم؟
به نظر من حیات این رژیم به سرکوب و اجرای احکام قرون وسطایی بسته است. بدون آن این رژیم فلسفهی وجودیاش را از دست میدهد. نباید اسیر احساسات شد. عقب نشینی رژیم در اجرای چند حکم قصاص که از ابتدا آن را «حقوق الناس» اعلام کرده بود و رئیس قوه قضاییه نیز به عنوان «فرشته نجات» در آنها وارد شد، نباید ما را نسبت به ماهیت رژیم و نوع عملکرد آن دچار ذهنیت کند. اتفاقاً این موارد از جمله همان اتلاف انرژی هاست که گفتم. رژیم سالی چند بار نیروی بخشی از اپوزیسیون را صرف این میکند که جلوی اجرای حکم اعدام چند نفر را که متهم به قصاص هستند بگیرد. تازه خودش مینشیند کنار و از موضع بیطرف و خانوادهی مقتول را میاندازد جلو. یعنی مردم را در مقابل هم قرار میدهد. این یکی کمپین که تمام میشود یکی دیگر شروع میشود. البته این به آن معنا نیست که ما در برابر صدور و اجرای این گونه احکام بیتفاوت باشیم و اجازه دهیم که هر کار خواستند بکنند. منظور من این است که بایستی دارای استراتژی مشخصی بود و بعد از تاکتیکهای مختلف برای رسیدن به هدف استفاده کرد.
کافیست یک روز به مجتمعهای قضایی رژیم سری بزنید تا متوجه شوید در روز چند حکم شلاق صادر و یا اجرا میشود کسی هم خبردار نمیشود و انعکاسی هم در جامعه و یا افکار عمومی بینالمللی پیدا نمیکند. جز با سرنگونی رژیم چگونه میتوان از صدور این احکام روزانه جلوگیری کرد؟ نباید دلمان را به تعلیق یکی دو حکم سنگسار در سال خوش کرد که در بعضی موارد از ابتدا هم ارادهی محکمی برای اجرای آن نیست.
بایستی دست پیش را ما داشته باشیم نه این که رژیم حکمی را صادر کند بعد ما همه کارهایمان را بگذاریم کنار و بیافتیم دنبال این که رژیم را در یک حکم قصاص یا سنگسار به عقب نشینی وادار کنیم. این عقب ماندن از رژیم است. این هرز دادن نیروهاست. رژیم میتواند هر روز این سیاست را دنبال کند و بعد ما را خسته کند. مطمئن باشید بعد از چند کمپین عدهای از نفس میافتند و انگیزههای اولیه خود را از دست میدهند.
من قبول دارم که بایستی تلاش کنیم اجرای هر سیاستی را برای رژیم پرهزینه کنیم تا این که به سادگی امکان پیشبرد آن را نداشته باشد. اما از نظر من کار صحیح و اصولی این است که همه انرژیهای موجود را در راه سرنگونی این نظام به کار بگیریم وگرنه ما هر روز و هر ساعت با این احکام قرون وسطایی و ضد بشری مواجه هستیم. بسیج اصلی هم بایستی در داخل کشور باشد وگرنه برد خارج کشور محدود است. مخالفت با احکام قرون وسطایی را بایستی در سطح تودهها در داخل ایران برد و به آن خصلت مبارزه با رژیم را داد. آنجاست که تعیین کننده است و نه خارج از کشور که افکار عمومی چندین دهه است که با آن تعیین تکلیف کرده است. بیش از صد قطعنامه از سوی ارگانهای مختلف سازمان ملل و پارلمان اروپا و اتحادیه اروپا علیه این گونه احکام صادر شده است، اما کاربرد چندانی ندارد. چرا که حتا قطعنامههای سازمان ملل هم چندان ضمانت اجرایی ندارند. نزدیک به ۳۰ قطعنامه بینالمللی راجع به موضوع قبرس هست. یونان که یک طرف ماجراست عضو اتحادیه اروپا و دروازه ناتو است. اما با این همه قطعنامههای بینالمللی هم تأثیر چندانی در طول ۴ دهه گذشته در سرنوشت قبرس نداشته است. ما در خارج از کشور میتوانیم حامی و پشتوانه فعالیتهای داخل کشور باشیم. ما از اینجا نمیتوانیم سد محکم و ... درست کنیم. به ویژه که با یک رژیم قرون وسطایی مواجه هستیم. نباید دچار خوش خیالی بشویم.