ایرج مصداقی  
تماس
زندگینامه
از سایت‌های دیگر
مقاله
گفت‌وگو
صفحه‌ی نخست


چه باید کرد؟ پاسخ ایرج مصداقی به پرسش سایت گزارشگر

ایرج مصداقی

انتخابات مجلس جمهوری ‌اسلامی در راه است. هر چهار سال يكبار نيروهای متشكل و غير متشكل،  مخالف حكومت ولايت فقيه در آخرين لحظات با صدور اعلاميه و تحريم انتخابات در واقع با ساده ترين روش ممكن اقدام ميكنند  و اين روال و دور تسلسل  بيش از هفت دوره انتخاباتی‌ ادامه دارد.

آيا در اين شرايط حساس و تاريخی و با توجه به جنبش بزرگ مردم ايران وقت آن نرسيده است تا نيروهای ‌مخالف نظام ضد  دمكراتيك  جمهوری اسلامی،  طرحي نو دراندازند و ابتكاري جديد براي جلب توجه مردم كشورمان و جامعه بين الملل ارائه دهند؟  بدور از ملاحظات سياسی و پليميكی‌ بنظر شما چه بايد كرد؟

 

 

سؤال به جایی است.  البته واقعیت دردناکی هم در آن نهفته است. من سعی می‌کنم به هر دو پاسخ دهم.

تحریم انتخابات و دعوت مردم به عدم شرکت در انتخابات ابتدایی‌ترین وظیفه‌ی نیروها و شخصیت‌های سیاسی است. آن‌هایی که به هر دلیل و با هر توجیه و بهانه‌ای تنور انتخابات را گرم می‌کنند برخلاف منافع ملی حرکت کرده و آب به آسیاب رژیم می‌ریزند. به این ترتیب در جنایاتی که توسط رژیم صورت می‌گیرد خواه ناخواه شریک می‌شوند. کار آنها با هر توجیهی که باشد مردم فریبی است.

در نظام مبتنی بر ولایت فقیه، که صلاحیت زواره‌ای سخنگو و معاون دبیر شورای نگهبان و محمدرضا عباسی فر عضو شورای نگهبان و حاکم شرع رژیم به خاطر عدم التزام به اسلام رد می‌شود نه انتخابات آزاد شکل می‌گیرد و نه بر فرض محال اگر کسی انتخاب شد کاری از پیش می‌برد. تجربه‌ی مجلس ششم و ریاست جمهوری خاتمی پیش روی ماست. در حد تغییر قانون مطبوعات هم موفق نبودند. اگر یادتان باشد در سال ۵۸ و زمانی که پایه‌های رژیم مستحکم نشده بود و مثل الان تمامی جناح‌های آن تا مرفق دست در خون مردم نداشتند و هنوز از مواهب قدرت به طور کامل برخوردار نشده بودند اجازه ندادند حتا یک نفر از نیروهای سیاسی مخالف به مجلس راه پیدا کند.

 

اما تحریم انتخابات و دعوت مردم به عدم شرکت در پای صندوق‌های رأی اگر با قدم‌های دیگر همراه نشود به خودی خود چاره ساز نیست. چنانکه در سه دهه گذشته نبوده است. لازم است اما کافی نیست.

برخلاف انتظار نیروهای سیاسی، بخش‌های وسیعی از مردم هر بار در انتخابات‌ مختلف شرکت می‌کنند. شور و اشتیاق انتخاباتی در بسیاری از شهرها و روستاها و مناطق محروم به وجود می‌آید. من به چشم خود این پدیده را از نزدیک دیده‌ام.

موضوع شرکت در انتخابات در ایران را نبایستی با دیگر نقاط دنیا و به ویژه کشورهای پیشرفته یکسان دید. از نظر من شرکت پنجاه درصد مردم در انتخابات یعنی تحریم وسیع انتخابات. در ایران از توی شرکت در انتخابات حمایت از نظام سیاسی کشور و یا دلخوش بودن به شرایط در نمی‌آید. شرکت مردم در انتخابات دلایل خاص خودش را دارد که در حوصله این بحث نمی‌گنجد. گاه مانند انتخابات دوم خرداد نه بزرگ به رژیم است!

متأسفانه بخشی از نیروهای سیاسی به جای پذیرش واقعیت با اعلام آمارهای غیرواقعی تلاش می‌کند به ضرب و زور ثابت کند که در انتخابات های گوناگون کمتر از ۱۰ درصد مردم شرکت می‌کنند. انگار با اعلام این آمارها در واقعیت هم می‌توان تغییری داد. انگار می‌شود در خارج از کشور به نماینده‌های سفارت‌های خارجی و خبرنگارانی  در صحنه گفت ما بهتر از شما می‌بینیم.

تا درد را نشناسیم به دنبال درمان آن نخواهیم رفت. مثل این است که سرمان درد بکند به جایش پایمان را پماد بمالیم و بانداژ کنیم و مدعی باشیم که به درمان دردمان پرداخته‌ایم.  

باید از خودمان بپرسیم چرا مردم با وجود نفرت از رژیم به دعوت اپوزیسیون توجه نکرده و در انتخابات شرکت می‌کنند؟ پاسخ چندان پیچیده نیست.

مردم در انتخابات شرکت نکنند خوب چه کار کنند؟ مردم به چه چیز دلخوش کنند؟ این سؤالی است که بایستی به آن جواب داده شود. رژیم و دستگاه تبلیغاتی آن تئوری انتخاب بین بد و بدتر را جا می‌اندازند. رقابت‌های محلی و عشیره‌ای را دامن می‌زنند، روی استفاده از حق‌ رأی مانور می‌دهند، کودکان و نوجوانان را به صحنه می‌آورند و ...

اما بدیلی که ما پیش مردم می‌گذاریم چیست؟ با نهی که کار درست نمی‌شود.  به یک نفر که تن فروشی می‌کند بگوییم، تن فروشی کار خوبی نیست و نتایج وخیم آن را برایش برشمریم، آیا او را از تن فروشی باز می‌داریم؟ معلوم است پاسخ منفی است. بایستی ما به ازای توضیحاتی که می‌دهیم راهی را جلوی پای فرد بگذاریم. دستش را بگیریم. نهاد حمایتی از او درست کنیم. در رابطه با تحریم انتخابات هم به گونه دیگر همین اصل عمل می‌کند وگرنه فریادی است که به گوش کسی نمی‌رسد. از این ها گذشته مردم هنگام شرکت یا عدم شرکت در انتخابات به تبلیغات اپوزیسیون توجهی نمی‌کنند.

وقتی در انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد استقبال گسترده کردند به تحریم اپوزیسیون توجهی نکردند. چنانکه وقتی دومین انتخابات شورای شهر تهران را  تحریم کردند هم به تشخیص خودشان بود و نه دعوت اپوزیسیون. 

چرا که رابطه ارگانیک و فعالی بین مردم و اپوزیسیون موجود نیست. همدلی بین مردم و  اپوزیسیون در نفی رژیم و نفرت از آن هست. اما این همدلی به علاقه تبدیل نشده است. نفرت از رژیم، مقبولی طرف مقابل را نتیجه نمی‌دهد.

رژیم موفق شده با سرکوب و کشت و کشتار و تبلیغات عوام‌فریبانه و بیست و چهارساعته این ارتباط را قطع کند و مانع از ایجاد علاقه شود. البته خود اپوزیسیون و اشتباهاتش نیز بهانه به دست رژیم داده است.

واقعیت این است که  آلترناتیو در چشم و  دل مردم جا نیفتاده است. مردم لااقل ۲۶ سال است شعار مرگ بر این رژیم و سرمدارانش را می‌دهند اما درود بر کسی نمی‌گویند. چرا که متأسفانه به خاطر زخم‌هایی که خورده‌اند چشم امید به کسی ندارند. تا فکری برای این موضوع نشود عملاً راه به جایی نخواهیم برد. اصولاً رمز بقای رژیم در این است که آلترناتیو در ذهن مردم جا نیفتاده است. برای تغییر مردم بایستی ذهن و حواسشان معطوف به شخصی و یا گروهی و یا نقطه‌ای باشد. در همه‌‌ی جای دنیا هم، چنین بوده است. خواه مبارزه قهرآمیز باشد یا مسالمت آمیز فرقی نمی‌کند. تغییر زمانی صورت می‌گیرد که در ذهن مردم اپوزیسیون و نیروی جایگزین پذیرفته شده باشد. حتا در انقلاب‌های رنگی هم مردم ذهن و نگاهشان به سویی جلب می‌شود.

از مردمی که بی اعتمادند بیش از این نمی‌توان انتظار داشت و به آنها سرکوفت نباید زد. از آنها ناامید هم نباید شد. به جای همه‌ی اینها باید به خود و اعمال خود نگریست.

به خاطر جانیفتادن این آلترناتیو است که  رژیم در داخل کشور سال‌هاست تلاش می‌کند جامه اپوزیسیون را به قامت بخشی از خود بدوزد تا نگاه ها را به آن‌ها معطوف کند. یعنی اطلاعاتی و امنیتی‌های سابق و سرکردگان دستگاه سرکوب و کشتار و اختناق بشوند اپوزیسیون رژیم. البته در مقاطعی هم موفق بوده است. اصولاً معنای سیاسی «دوم خرداد» همین است. دستش بربیاید برای خارج از کشور هم چنین کاری می‌کند کما این که در سالهای گذشته بیکار ننشسته است.

 

برای موفقیت باید آستین‌ها را بالا زد

برای جدی گرفته شدن در سطح ملی و بین‌المللی نیاز به وحدت و تشکیل جبهه‌ی همبستگی فراگیر است. برای حل این مشکل عزم ملی لازم است. برای چاره‌جویی نیاز به عقل جمعی است. برای پیشبرد امر مبارزه نیاز به همفکری و کار جمعی است.

 

هر روز که غفلت کنیم، شرایط سخت تر می‌شود. ما باید تمرین بردباری و مدارا کنیم. باید بپذیریم که دیگرانی هستند که متفاوت از ما فکر می‌کنند و به جبهه‌ی دشمن هم وابسته نیستند و از کسی هم خط نمی‌گیرند. باید گوناگونی رنگ‌ها را بپذیریم. آن‌چه تا کنون تحت عنوان «اتحاد» «همبستگی»، «جبهه‌ی همبستگی» ، «شورا» ، «ملی»، «دمکراتیک» و... گفته شده فقط در حد حرف بوده و احساس مسئولیت لازم پشت ان نخوابیده است. معلوم است حرفی که از دل برنیاید لاجرم بر دل نمی‌نشیند. چنانکه تا کنون این ادعاها به درستی تحویل گرفته نشده است. اتحاد ها به سرعت به گسست، دوری و دشمنی تبدیل شده‌اند.

متأسفانه در ۲۶ سال گذشته شاهد بودیم که نیروهای اپوزیسیون به خاطر منافع مردم، به خاطر منافع کشور و به خاطر نسل‌های آینده، به خاطر رهایی و آزادی میهن حاضر نبوده‌اند لحظه‌ای از منافع فردی و گروهی خود عدول کنند. هیچ کدام نتوانسته‌اند به کار جمعی و دمکراتیک پبردازند. همه چیز در خودشان و گروهشان خلاصه می‌شود. با کسی هم متحد می‌شوند که نقش پیرو و دنباله را پیدا کند. به هیچ وجه استقلال یکدیگر را به رسمیت نمی‌شناسند.

این در حالی است که دشمن یعنی جناح‌های رژیم به خاطر حفظ قدرت و برخورداری از مواهب آن و غارت منابع ملی از منافع لحظه‌ای خود گذشته و منافع کلان رژیم را در نظر می‌گیرند. به همین خاطر هم از اپوزیسیون جلوتر هستند واساساً باقی مانده‌اند.

دائم از جنگ گرگ‌ها در میان باندهای رژیم صحبت می‌شود اما به مناسبات همین گرگ‌ها توجه کنید؛ رفسنجانی مدعی است حق‌اش را در انتخابات ریاست جمهوری به نفع یک پاسدار دون پایه خوردند. اما از آن‌جایی که پافشاری روی «حق‌» اش می‌توانست  ارکان نظام را به لرزه در بیاورد کوتاه آمد و گفت به خدا واگذار می‌کنم و نتایج انتخابات را پذیرفت و به تحقیر تن داد.  کروبی هم همینطور فقط به عنوان اعتراض مناصب حکومتی را که رهبر رژیم به او واگذار کرده بود ترک کرد. خاتمی برای حفظ نظام انتخاباتی را که قبول نداشت و می‌دانست برعلیه منافع خود و جناحش هست اجرا کرد چون می‌دانست ایستادگی بر روی منافع جناحش می‌تواند منجر به ایجاد بحران بزرگ در رژیم شود. علیرغم رد صلاحیت گسترده با توجیه های مختلف در همین انتخابات پیش رو هم شرکت می‌کنند.

این مقدمه را گفتم تا خواهشم را بیان کنم. درخواست و خواهش من به عنوان یک ایرانی از همه‌ی کسانی که مدعی هستند دل در گرو وطن دارند، از همه سازمان‌ها و جریان‌های سیاسی که مدعی هستند برای آزادی وطن دل می سوزانند این است که به اندازه جناح‌های رژیم هم که شده از منافع خود و گروهشان بگذرند. نگاهی دوباره به جنگ و صلح گرگ‌ها بیاندازیم، لااقل از آن درس بگیریم. کشور در سیاهی و تباهی غوطه ور است. کمی از خودمان بیرون بیاییم. مطمئناً راه‌های زیادی را پیش رو خواهیم داشت.

 

ما نیاز به یک انقلاب درونی داریم. با شعر و شعار کار درست نمی‌شود. به تجربیات شکست‌ خورده‌‌ی قبلی نگاه کنیم. ببینیم دلیل قوت و ضعف آن‌ها در چه بود. خوب از ضعف‌ها اجتناب کنیم و بر نقاط قوتشان بیافزاییم. غیر از این راهی نداریم. در غیر این صورت بایستی سایه‌‌ی منحوس حکومت جمهوری اسلامی را تحمل کنیم یا منتظر معجزه باشیم و یا چشممان به دست و دهان نیروهای خارجی باشد که روزی منافع‌شان حکم کند که این رژیم را تغییر دهند.

 

دارایی‌های ما مشخص است. گروه‌های سیاسی ما مشخص هستند، ما نمی‌توانیم برویم و از کرات دیگر نیروی سیاسی مورد دلخواهمان را بیاوریم. ما نمی توانیم نیروی مورد دلخواهمان را سفارش دهیم که برایمان درست کنند. نیروهای سیاسی موجود در صحنه برآیند جامعه‌ی ایران هستند. باید با همین ها ساخت. اگر روزی قرار باشد تغییری در جامعه‌ی ایران شکل بگیرد، هیچ آدم عاقلی نمی‌تواند نقش حزب دمکرات و کومله را در کردستان ایران نادیده بگیرد. حذف آن‌ها امکان ناپذیر است. چرا از امروز شروع نکنیم. اگر قرار بر اعاده دمکراسی باشد نقش مجاهدین را هم نمی‌شود در آینده کشور نادیده گرفت. نقش احزاب ملی و میانه رو را نمی‌توان نادیده گرفت. نقش احزاب چپی را که صدای بخشی از جامعه خواهند بود نمی‌توان نادیده گرفت. تصور این که برای وحدت و همبستگی نگاه کنیم این یا آن جریان سیاسی امروز چند تا نیرو دارد درست نیست، به هنگام دگرگونی همه‌ی معادلات تغییر خواهند کرد. شاید نیرویی که امروز حضور فعالی ندارد فردا به خاطر آن‌که سخنگویی بخشی از جامعه را به عهده می‌گیرد تأثیر گذار باشد.

به این شکل نه در دنیا کسی ما را جدی خواهد گرفت و نه در ایران. نه در دنیا کسی روی ما سرمایه‌گذاری خواهد کرد و نه در ایران کسی جانش را به خاطر ما به خطر خواهد انداخت.

اما با همه‌ی این احوال همه‌ی نیروهای عالم جمع شوند این رژیم به خاطر ماهیت ضد تکاملی‌اش رفتنی‌است و نمی‌تواند عمر زیادی داشته باشد.

 

ایرج مصداقی

 

Irajmesdaghi@yahoo.com

 

اول فوریه ۲۰۰۸

 

منبع: گزارشگر

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

facebook Yahoo Google Twitter Delicious دنباله بالاترین

   

نسخه‌ی چاپی  


irajmesdaghi@gmail.com    | | IRAJ MESDAGHI 2007  ©